1

فضول‌باشی و وعده خوبان

بدبخت‌تر و بیچاره‌تر از فوتبال اردبیل در هیچ نقطه‌ای از کشور نمی‌توان پیدا کرد. در مجموعه‌ای که یکدلی حاکم نباشد و فاصله عمیق بین مدیریت و زیرمجموعه وجود داشته باشد چالش‌ها، سو تفاهم‌ها و اختلافات جزئی و کلی همیشه در آن به چشم خواهد خورد. فوتبال ما نیز چنین است. بررسی ساختار مدیریتی آن نشان می‌دهد که عوامل تصمیم گیرنده آن در یک نفر خلاصه شده و عوامل اجرایی‌اش نیز تعداد محدودی را شامل می‌شود. برای‌اینکه کمبودهای این‌چنینی زیاد چهره خود را نشان ندهد هر ازگاهی مسئولان برای سرگرم کردن جامعه فوتبال وعده‌های دهان پرکن می‌دهند، وعده هایی که در دوازده سال اخیر تحقق آن‌ها درصد بسیار ناچیزی را شامل می‌شود، وعده هایی که کاملاً یاد آور آن شعر زیبایی است که می‌گوید: هزار وعده خوبان یکی وفا نکند.

گفتم: فضول باشی خودت را ناراحت نکن. این روزها داروی اعصاب کمیاب شده‌است اگر با پرداختن به این قبیل مسائل، اعصابت به‌هم بریزد درمان‌اش مشکل خواهد شد. به تو چه یکی وعده داده یا نداده، آن‌هایی که در ارتباط مستقیم با وعده‌ ها هستند سکوت اختیار می‌کنند و تو یکی که در این وسط هیچ نفعی نداری مطالبه‌گری می‌کنی تازگی‌ها مگر اتفاقی افتاده که ناراحتت کرده‌است.

گفت: چند ماه پیش دست‌اندرکاران هیئت فوتبال استان در جلسه‌ای با شهردار اردبیل به‌صراحت اعلام کردند که اگر حامی مالی باشد آن‌ها امتیاز لیگ یک و لیگ دو را رایگان به اردبیل می‌آورند. با گذشت زمان معلوم شد که منظورشان از لیگ یک، انتخاب اردبیل به‌عنوان محل رقابت‌های تیم دسته یکی خوشه طلایی ساوه بوده که آن‌هم تا به امروز عملی نشده است. از امتیاز رایگان دسته دوم نیز خبری نشد و مالک آینده‌سازان امتیاز یک تیم از استان فارس را خریداری کرد و درنهایت بعد از رقابت‌های لیگ به‌اصطلاح برتر استان وعده امتیاز مرحله اول لیگ دسته سه برای تیم شهرداری داده شد ولی امروز که قرعه‌کشی رقابت‌ها انجام پذیرفته خبری از حضور شهرداری در رقابت‌ها نیست.

گفتم: بالا بردن سطح توقع دوستداران و علاقه‌مندان یکی از عادات و روش‌های همیشگی دست‌اندرکاران فوتبال استان است. در سال‌های اخیر درصد بسیار ناچیزی از وعده‌های داده‌شده محقق شده‌است. به این عزیزان که برای مصاحبه کردن و قول دادن گویا بسیار لذت‌بخش است ضرب‌المثل “وام چنان کن که توان باز داد” را یادآور شد. وقتی امکان اختصاص سهمیه‌های رایگان در لیگ یک و دو وجود ندارد چه اصراری برای بیان آن‌ها باید داشت.

گفت: من هم اعتقاد دارم که وعده سر خرمن، بی‌اعتمادی در سطح جامعه ایجاد می‌کند. دست‌اندرکاران باشگاه شهرداری مدت‌هاست با تکیه بر وعده رئیس هیئت فوتبال استان برای شرکت در لیگ دسته سه یار جذب کرده، تیم بسته و با کادر فنی و بازی‌نان قرارداد امضا کرده‌اند و حالا وقتی با خلف وعده روبرو می‌شوند بر بی‌نظمی حاکم بر این فوتبال تأسف می‌خورند.

گفتم: گویا برخی‌ها خیلی علاقه‌مندند که خود را قدرقدرت وصاحب نفوذ در فدراسیون فوتبال نشان بدهند ولی متأسفانه در اتفاقاتی که می‌افتد هیچ نشانی از قدرتمندی و نفوذ در ساختار فوتبال توسط مسئولین هیئت مشاهده نمی‌شود.

گفت: تو راست می‌گویی درحالی‌که عامل اصلی چنین فضایی در فوتبال، فوتبالی‌های این استان هستند چرا ما حرص‌وجوش بخوریم، خودشان چنین خواسته و چنین می‌خواهند.




فضول‌باشی و قیاس به نفس

نمی‌دانم چرا و چگونه برخی‌ها برای قضاوت درمورد دیگران قیاس به نفس می‌کنند و به خود اجازه می‌دهند که دیگران را چون خط تصور بکنند و هر آن‌چه لایق و سزاوار خودشان هست به آن‌ها نسبت بدهند. افراد ضعیف‌النفس و خود محور مدام نقش خود را در آب می‌بینند و برای کاستن از درد و آلام درون تلاش می‌کنند تا نقش‌شان را به دیگران حواله بدهند و تا می‌توانند بخشی از عقده‌های لانه کرده در درون را تکان بدهند.
وای به حال کسانی که به قصد خودنمایی، برخی‌ها را مورد تخریب قرار می‌دهند و در موردشان اظهارنظرهای عجیب و غیرواقعی می‌کنند. آن‌هایی که ویژگی‌های شخصی خود را به دیگران تعمیم می‌دهند همیشه در عذاب هستند و از آرامش نسبی در زندگی محروم.
گفتم فضول‌باشی عجب سوژه‌هایی پیدا می‌کنی؟ از وقتی‌که اظهارنظر درمورد ورزش را به حداقل رسانده‌ای فرصت کافی برای پرداختن به برخی از مسائل اجتماعی را پیدا کرده‌ای، کار خوبی هم می‌کنی چراکه حداقل در استان ما ورزش و توجه به مسائل و مشکلات آن هیچ حاصلی نمی‌تواند داشته باشد. خلاصه بگو که چرا قیاس به نفس را برای بحث امروزت انتخاب کرده‌ای؟
فضول‌باشی دستی به صورتش می‌کشد و می‌گوید: هستند کسانی که عاشق و دل‌باخته قدرت‌اند. آن‌ها همه تلاش‌شان را برای به دست آوردن موقعیت، خودنمایی، خودستایی و تظاهر به‌کار می‌بندند و دست به کار می‌شوند تا دیگران را نیز چون خود ببینند و برای آن‌ها اتهام بزنند. مثلاً فردی که می‌خواهد صاحب پست و مقامی بشود دوست دارد که بیشتر شنیده شود. عقده‌ای‌ها می‌گویند و می‌نویسند و می‌نشینند تا عکس‌العمل‌ها را ببینند و از عصبانی شدن دیگران لذت ببرند.
گفتم: برادر من، عقده‌ای‌ها افراد خطرناکی هستند. برخی از این قبیل افراد، منفعل، پرخاشگر و آسیب‌زن می‌باشند. برقراری ارتباط با عقده‌ای‌ها فرجام روشنی نخواهد داشت. اگر می‌خواهی اعصابی آرام داشته باشی چاره‌ای جز فاصله گرفتن از آن‌ها و محدود کردن دیدارشان وجود ندارد.
فضول‌باشی حرفم را قطع می‌کند و می‌گوید: حضور عقده‌ای‌ها در فضای مجازی در آلوده شدن آن فضا بسیار مؤثر است. آن‌ها برای این‌که به هدف‌شان برسند با استفاده از فضای مجازی دست به هر کاری می زنند. به‌راحتی درمورد دیگران قضاوت می‌کنند و برای دیده شدن از تخریب و تحقیر افراد نیز بهره می‌برند. عقده‌ای‌ها که قدرت طلبند وقتی از رسیدن به هدف ناامید می‌شوند پرچم توهین و تخریب را برافراشته می‌کنند و برای خالی کردن عقده ‌ها ،وخصوصیات‌شان را به دیگران تعمیم می‌دهند و دیگر افراد را قدرت‌طلب می نامند. عقده‌ای‌ها زمانی‌که برای جبران محدودیت‌های مالی و رفاهی دوران نوجوانی یا جوانی به فکر کسب ثروت می‌افتند و در این راه موفق نمی‌شوند همه را به‌عنوان علاقه‌مندان به کسب ثروت معرفی می‌کنند.
گفتم: فضول باشی باور کن عقده‌ای‌ها با توسل به هر روشی، فقط به‌دنبال جلب توجه هستند. عقده‌ای‌ها با مطرح کردن‌شان می‌خواهند به خواسته‌هایشان برسند. از این‌که این قبیل افراد از نوعی اختلال نمایشی رنج می‌برند نباید شک‌وتردیدی داشت. اگر با چنین افرادی مواجه بشوید باید فاصله خود را با آن‌ها حفظ کنید.
گفت: تو هم بد نمی‌گویی دوری از آن‌ها و بی‌توجهی به گفته‌ها و کردارشان حداقل می‌تواند انسان را از آسیب‌های روحی و روانی مصون بدارد.




فضول‌باشی و پایان تلخ تیم ملی امید

فوتبال مملکت با این حجم از حواشی و بی‌توجهی‌ها و خودمحوری‌ها درست شدنی نیست. فقط بلدیم که به میزهای مدیریتی تکیه بزنیم، سفرهای کوتاه و طولانی خارج از کشور داشته باشیم، از حامیان خود در هیئت‌های استانی چشم‌بسته حمایت بکنیم، منتقدین خود را سزاوار محرومیت و مجازات بدانیم، از اساس‌نامه آویزان بشویم، از جواب‌گویی در قبال افکار عمومی و مسئولین جاخالی کنیم و وقتی پای نتایج به  میدان بیاید و شکست‌های مفتضحانه را تحمل بکنیم قفل سکوت بر لب بزنیم و اگر برخی‌ها بیشتر از اندازه‌شان حرف زدند و سؤال کردند برایشان شاخ‌وشانه بکشیم و “چوبک در میان بشکنیم”.

با نتایجی که فوتبال ما در رقابت‌های انتخابی المپیک و بازی‌های آسیایی گرفت نیازی به صغری و کبری چیدن و عرش و فرش را مقصر جلوه دادن و خودی‌ها را تبرئه کردن نیست. در فوتبال ما شتر بر نردبان است. نتایج بازگوکننده همه واقعیت‌ها می‌باشد. مولوی چه زیبا گفته است:

به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد

که نهان شد ستم این‌جا مکنیدم آشکارا

گفتم: فضول باشی چرا ناراحتی؟ واقعیت فوتبال ما همین است. طبلی توخالی که آوازش فقط برای شنیدن از دور خوش است. فوتبالی که گویا هزینه کردن و میلیاردی بخشیدن در آن به هدف تبدیل شده است. فوتبالی که عده‌ای با چنگ‌ودندان به حریمش وارد شده و به هر قیمت و بهایی راضی به دل کندن از آن نیستند. فوتبالی که به خائنین‌اش مدال افتخار می‌دهد و به دلسوزان و علاقه‌مندانش حکم خانه‌نشینی و دوری از صحنه صادر می‌کند.

حرفم را قطع کرده و می‌گوید: بابا برای این می‌سوزم که در اندیشه صعود به المپیک و قهرمانی در هانگژو روزها گذراندیم و با وعده ‌و وعید دست‌اندرکاران امر دلخوش شدیم. همچون شتر، خواب پنبه‌دانه را دیدیم و یا مانند افراد برهنه برای رسیدن به کرباس پهنادار امیدوار شدیم ولی نمی‌خواستیم که باور کنیم فوتبال ایران و موفقیت و قهرمانی همچون تیشه و تبر هستند، آن دو فراهم نیامدنی‌اند و تا زمانی‌که در فوتبال ما بساط امتحان پس داده‌های ازخودراضی گسترده است رسیدن به قله‌های خوشبختی غیرممکن می باشد. زمانی‌که کشمکش فدراسیون و کمیته ملی المپیک، ماه‌ها تیم را در برزخ نگاه می‌دارد باید هم به تیم درجه سه آسیا ببازیم و به ریش همه علاقه‌مندان و دوستداران فوتبال بخندیم.

فضول‌باشی چنان جوش آورده که امکان صحبت به ما را نداده و همچنان در ادامه می‌گوید: وقتی در انتخابی المپیک در مقابل افغانستان و هنگ‌کنگ پیروز شدیم باده غرور را سر کشیدیم و خود را حاکم مطلق عرصه فوتبال آسیا قلمداد کردیم و وقتی در هانگژو مفتضحانه باختیم از استادیوم فرار نمودیم و حتی جرأت صحبت کردن با خبرنگاران را پیدا نکردیم. حالا وقتش است که فرماندهان فوتبال بعد از آبروریزی و سرافکندگی در آسیا بیایند و توضیح بدهند که چرا و چگونه هدایت تیم را به دست کسی که سابقه مربیگری در تیم‌های ملی و تجربه لازم در این مورد را نداشته سپرده‌ایم، نقش سرمربی تیم ملی در این انتخاب و معیارهای مورد توجه بیان شود تا همه نقاط مثبت و منفی اقدامات مسئولین فدراسیون، کمیته ملی المپیک و سرمربی تیم ملی فوتبال برای همگان روشن و آشکار گردد.

گفتم: فکر می‌کردند که اگر لیگ برتر را آغاز نشده تعطیل بکنند به فوتبال مملکت کمک کرده‌اند. برنامه‌ریزان متخصص سازمان لیگ و فدراسیون که نتیجه گرا هستند نمی دانستندکه طولانی شدن زمان برگزاری لیگ تا مردادماه سال آینده به تیم‌ها و بازی‌کنان لطمه می‌زند؟ چرا باید کاری را که ممکن است برای فوتبال ما عواقب خوبی نداشته باشد اجرا بکنیم و وقتی نتیجه خوبی به دست نیاوردیم، بنشینیم و حسرت بخوریم. نمی‌دانم گاهی آدم به این باور می‌رسد که در ورزش و فوتبال به وعده ها نباید اعتماد کرد چراکه در عمل ثابت شده‌است از صد چاقوی ساخته‌شده توسط مسئولین فوتبال یکی‌شان را هم دسته‌دار نبوده است.

گفت: درد این فوتبال، علاقه‌مندان را تا مرز سکته هدایت می‌کند. نود دقیقه بازیکنان ما امیدشان را بر روی سانترها متمرکز کرده بودند ولی بازیکنانی که در لیگ داخلی نامشان را تریلی نمی‌کشد نتوانستند از موقعیت‌های به‌دست‌آمده استفاده بکنند و در مقابل، هنگ‌کنگی‌ها با یک حمله نه‌چندان خطرناک به گل رسیدند و پرونده تیمی را که کوچینگ ضعیفی داشت بستند و آن‌ها را راهی تهران کردند. سرمربی تیم برای جبران گل خورده ۴۵ دقیقه فرصت داشت ولی عنایتی و کمک‌هایش نتوانستند راهکاری برای باز کردن و نفوذ به دروازه‌ی هنگ‌کنگ پیدا بکنند.

گفتم: حرص‌وجوش خوردن من و تو و امثال ما برای فوتبال نتیجه‌ای نخواهد داشت. برای عده‌ای که مدیریت بر فوتبال را نهایت آرزوی خود و دوستانشان تلقی می‌کنند این شکست‌ها اهمیتی ندارد. ماندن در قدرت و مواظبت از آرای مجمع و راضی نگه‌داشتن صاحبان رأی مهم است، فوتبال اگر شکست بخورد مشکلی نیست، من و یاران و اقربایم شکست نخوریم.

گفت: باید بروم، کار دارم و زیاد از این نمی‌توانم سر شما را درد آورم ولی مطمئن باشیم که حضرات در قبال این شکست و بی‌آبرویی خود را به کوچه علی چپ خواهند زد و از فردا و پس‌فردا مثل معروف “کور که مرد بادام چشم می‌شود” را برای فوتبال و تیم امید آن تفسیر خواهند کرد.




فضول باشی و ماجرای استعفای انتخاباتی

وقتی از یک مسئول،  تصمیمی منطقی و اصولی مشاهده می‌شود، انسان لذت دنیا را می‌برد. با پایان یافتن مهلت استعفای داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی از مسئولیت‌های اجرایی، تصمیم عاقلانه برخی‌ها که از ماه‌ها قبل نام‌شان در لیست کاندیداهای احتمالی بود، چهره خود را نشان داد.

آن‌هایی که با سبک و سنگین کردن جو و جریان‌های موجود، از استعفا چشم‌پوشی کردند و خدمت در سنگر فعلی را بر وارد شدن در عرصه کارزار انتخابات مجلس ترجیح دادند، عجب کار بزرگی کردند، دست‌شان درد نکند. هم فرصت خدمت موجود را از دست ندادند و هم از تحمل هزینه‌های اضافی و قرار گرفتن در معرض ده‌ها اتهام و ناملایمات، خود را نجات دادند و در نهایت، “آغریمیان باشا ساقیز سالمادیلار”.

باید به کسانی که در زمان هدف‌گذاری برای انتخابات مجلس، واقع‌بینانه رفتار کردند درود فرستاد و احسنت گفت. آن‌هایی که اسیر احساسات می‌شوند و در دام چاپلوسی و تزویر و ریای فرصت‌طلبان گرفتار می‌شوند از درک صحیح توانایی‌ها و محدودیت‌ها و شرایط، باز می‌مانند و سرنوشتی بهتر و قابل اطمینانی را برای خود رقم نمی‌زنند.

انسان همیشه برای پیشرفت و قرار گرفتن در اوج، علاقه‌مند است. به دست آوردن جایگاه اجتماعی مناسب همواره با اشتیاق علاقه‌مندان مواجه می‌باشد. بدون شک آن‌هایی که ماه‌ها در اطراف چگونگی نامزدی مجلس شورای اسلامی ارزیابی‌های مختلف انجام داده و موانع و مشکلات این راه پردردسر را سنجیده‌اند و بهترین تصمیم ممکن را گرفته‌اند در تاریخ سیاسی منطقه، خود را به‌عنوان فردی منطقی و تابع واقعیت‌ها معرفی کردند.

گفتم: فضول باشی عجب کار خوبی کرده‌ای و از ورزش و پرداختن به امور آن کنار کشیده‌ای. این روزها بازار سیاست داغ است و داغ‌تر از آن، فضای مجازی است. از حالا انتخابات را طوری تحت پوشش قرار می‌دهند که انگار هفته‌ی دیگر موعد انتخابات است. خدا را شکر که تو باحاشیه غریبه‌ای و کاری به کار نامزدهای احتمالی نداری و بیشتر به اصل می‌پردازی، به تو سفارش می‌کنم که سنگ عده‌ای را به سینه نزنی و توقع استقبال از حرف حق را هم نداشته باشی، حالا اگر در وصف آن‌هایی که برای استعفا دادن مطرح بودند کلمه‌ای بنویسی فردا می‌گویند “اعلام پاچه‌خواری فضول‌باشی”.

گفت: من با برداشت‌ها و تحلیل‌های دیگران کاری ندارم. اعتقادات‌ام را با هیچ تمجید و تهدید و فرافکنی‌ها معامله نمی‌کنم. چراغ کسی تا صبح نمی‌سوزد، در هر اقدام و گام برداشته شده باید خدا را در نظر گرفت، باید مواظبت کرد و از بازی با آبروی افراد دوری نمود، از قدیم گفته‌اند:” چیزی که شد پاره وصله بر نمی‌دارد”.

گفتم: فضول باشی از تعارف کم کن و بر مبلغ افزا، به اصل مطلب بپرداز و خلاص. این روزها خیلی از موارد بر سر جای اصلی‌اش قرار ندارند، هر اتفاق کوچک سیاسی، ده‌ها هوادار و صاحب و مالک پیدا می‌کند. مگر ندیدیم که تا اسم فردی برای نامزدی مطرح شد چه برخوردهایی صورت گرفت و چه کم‌لطفی‌هایی درحق برخی از چهره‌ها و خدمت‌گزاران انجام شد. خلاصه انتخابات است و از این قبیل داستان‌ها و قصیده‌ها زیاد.

گفت: الهی که قربان چشم‌های تو یکی، بروم. من فکر می‌کنم آن‌هایی که علی‌رغم انتظار جامعه، حداقل در این دوره از ورود به عرصه انتخابات خودداری کردند کار مناسبی انجام دادند، حالا اگر این گفته‌ی من جرم‌ است مشکلی نیست تاوان‌اش را می‌دهم ولی بالا غیرتا، حیف نیست که میرمحمد سید هاشمی سنگر شورا را رها ‌کند و به‌دنبال نمایندگی باشد؟ تخصص او آیا در شورای شهر اردبیل مورد نیاز جامعه نیست؟ آفرین بر سیدمحمد که اسیر احساسات نشد و به مشورت‌های غلط و جانبدارانه تن نداد.

یا حجت‌الاسلام ستوده با آن شخصیت مثال‌زدنی‌اش، نیامده مورد کم‌لطفی قرار گرفت. حیف نیست که بزرگان جامعه به بهانه حضور در انتخابات، انواع ناملایمات را ببینند و تحمل بکنند؟ امیدواریم که تا اسفندماه و قطعی شدن کاندیداهای نمایندگی مجلس، روزها و هفته‌ها و ماه‌های خوبی در انتظار مردم و جامعه ما باشد. ان‌شاءالله.




فضول باشی و نامزدهای احتمالی مجلس

چهره‌های جدیدی در دنیای سیاست و خدمتگزاری ظهور کرده‌اند و مصمم شده‌اند که در انتخابات مجلس حضور یابند و شانس خود را برای راهیابی به ساختمان بهارستان بیازمایند و ره صدساله را یک‌شبه طی بکنند و صاحب عنوان و جلال و جبروت بشوند.

این فضای مجازی هم که قربان‌اش بروم، آدم‌ها را برای قرار گرفتن در جایگاه نمایندگی مردم وسوسه می‌کند. سنگ مفت، گنجشک مفت، با یک گوشی هوشمند می‌توانند روز و شب تمثال زیبا و گیرای خود را در آن فضا منتشر بکنند و چه حرف‌های زیبا که نزنند. گویی این‌ها تا حال در کره‌ی ماه زندگی می‌کردند و الان که برای انتخابات اجلال نزول فرموده‌اند مشکلات را دیده و برای جامعه و مردم دلسوز شده‌اند.

برخی‌ها نیامده احساس نمایندگی کرده‌اند و شاخ‌وشانه کشیدن را اسلحه اصلی در حمله به رقبا و معرفی خود و جامعه انتخاب نموده‌اند. این‌ها پیشروی در این مسیر را چنان ادامه می‌دهند که از حالا در رؤیا به چینش نفرات می‌پردازند و تا می‌توانند برای جذب افراد، قول‌ها می‌دهند و زیر بار تعهد می‌روند.

گفتم فضول باشی تو چرا ناراحتی؟ حتماً حضرات در خودشان توانایی‌هایی دیده‌اند که قدم رنجه فرموده و منت بر گردن ملت نهاده و برای خدمتگزاری اعلام آمادگی نموده‌اند. سعی کن در کار بزرگ‌ترها دخالت نکنی و در حیطه عملکرد ازمابهتران وارد نشوی.

گفت: زجر آور است فردی که در طول دوره مسئولیت‌اش هیچ کار مثبتی انجام نداده و یا بودن‌اش بر مشکلات افزوده، حالا می‌خواهد با نماینده شدن‌اش چه گلی بر سر این مردم بزند؟ حساب دو دوتا واضح و روشن است، مثلاً اگر تو نتوانی مشکل نان اردبیل را برطرف بکنی می‌خواهی در نمایندگی چه کار مهم و قابل‌توجهی را به سرانجام برسانی؟

گفتم: این روزها خیلی سیاسی شده‌ای؟ بهتر است که در وسط دعوا نرخ تعیین نکنید، اجازه بدهیم هر کسی هوای بهارستان به سرش زده تلاش بکند ولی باید ایمان داشته باشیم که مردم در بحث مهمی چون انتخابات مجلس به هر از راه رسیده‌ای اعتماد نمی‌کند و رأی نمی‌دهد.

گفت: آفرین، حرف من هم همین است که با یک یا دو روز آفتابی شدن در محافل نمی‌توان بر دل‌ها حکومت کرد. کار به این سادگی‌ها نیست، باید به‌خوبی درک کنند که “شب آبستن است تا چه زاید سحر” این‌که من هر شب خواب مجلس می‌بینم چاره‌ساز نبوده و نخواهد بود.

گفتم: کسانی که ایام انتخابات را بهترین زمان برای رسیدن به اهداف خود می‌دانند در تشویق علاقه‌مندان به مطرح شدن مؤثر هستند. به این قبیل افراد، اطلاعات غلط می‌دهند و با نقش‌های خوبی که بازی می‌کنند انتخاب حتمی را القاء کرده و به زور هم که شده آن‌ها را وارد صحنه انتخابات می‌نمایند.

گفت: بعضی‌ها هر چه به ایام انتخابات نزدیک می‌شود از صبح تا پاسی از شب، کاری جز حضور در ستادهای مختلف ندارند. بیچاره نامزدهایی که به این‌ها اعتماد می‌کنند، اگر آن‌ها بدانند که شپش شبی هفت بالین می‌گردد اصلاً به سراغ چنین افرادی نمی‌روند و با آبروی خود بازی نمی‌کنند.

گفتم: چاره‌ای نیست باید بنشینیم و منتظر روند امور مربوط به انتخابات باشیم. کسانی که می‌خواهند در کوتاه‌ترین زمان به جایگاه‌های بلند برسند باید بدانند که آواز دهل از دور شنیدن خوش است. آن‌هایی که در محل سکونت خود و در بین همسایه‌ها و دوستان از جایگاهی برخوردار نیستند با چه دلگرمی می‌خواهند وارد صحنه بشوند.

گفت: واقع‌بینی می‌تواند انسان را از دست زدن به کارهای بیهوده و بی‌ثمر باز دارد. آن‌هایی که از حداقل فاکتورها برای حضور در انتخابات بی‌بهره هستند دویدن‌هایشان به‌جایی نخواهد رسید. هر گام مثبت و منطقی در هر موقعیت و مکانی برای خدمت به جامعه می‌تواند توشه‌ای برای آخرت باشد.

این جهان مزرعه‌ی آخرت است

هر چه می‌خواهد دلت، ای دوست بکار




فضول‌باشی و مراسم تجلیل از مدال‌آوران کشتی

غرق در افکار خودم و کلافه از شلوغی بیش‌ازحد خیابان‌ها و گذرگاه‌ها بودم که فضول‌باشی در مقابل‌ام سبز شد و با محبت زیاد من را مورد خطاب قرار داد و حال و احوالی پرسید.

از این رفتار او تعجب کردم. معمولاً کم‌تر خوشحال می‌شود و اگر زمانی کبک‌اش خروس بخواند باید باور بکنیم که خیلی سرحال است و شاداب. و این‌بار در روزهای پایانی سال، او را برخلاف عادت همیشگی‌اش دیدن، جای شکر داشت.

گفتم: آفتاب از کدام طرف درآمده که فضول‌باشی ما چهره‌ای خندان دارد. باید اسپند دود بکنم تا چشم نخوری و مدت‌ها بر این احوال بمانی و سال نو را در شادی و سرور آغاز بکنی.

گفت: وقتی کاری خوب و مناسب انجام شود و وقتی وعده‌های مسئولین به‌موقع محقق بشود خوشحالی به سراغ انسان می‌آید، خنده رضایت بر لب‌ها می‌نشیند و ضریب اعتماد به مسئولین افزایش پیدا می‌کند.

او در ادامه گفت: من شکسته گردن که بدون تردید خسرالدنیا ولآخره هستم بارها در مناسبت‌های مختلف خطاب به مسئولین یادآوری کرده‌ام که به فکر دم پل صراط باشید و بی‌خود و بی‌جهت وعده‌های الکی ندهید. گفته‌ام بترسید از چرخ روزگار چراکه گاهی اوقات چنان می‌چرخد که همه میزها را سرنگون می‌کند.

متأسفانه هر چه بیشتر تأکید شده، کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است. همچنان بازار حرف زدن و ارائه‌ی آمارهای آن‌چنانی داغ است. در این اوضاع‌واحوال اگر دیده شود که یک مسئول به وعده‌اش عمل می‌کند آیا نباید خوشحال شد؟ در روزهایی که همه درگیر نگرانی میوه و آجیل شب عید هستند آیا دقایقی شاد بودن ایراد دارد؟ امان از دست آدم‌های حسود و خودمحور که چشم دیدن خنده‌های دیگران را ندارند.

گفتم: وقتی حال فضول باشی کوک باشد به کس دیگری امان نمی‌دهد و می‌خواهد فقط خودش در عرصه‌ی سخنرانی میدان‌داری کند و هر چه دل تنگ‌اش می‌خواهد بگوید و فیض بدهد. بهتر است در این شلوغی، زمان را از دست ندهیم و دلایل سرحالی‌ات را بشنویم، شاید ما نیز در این راه با شما همراه گردیم.

گفت: خوب گوش کن و هوش و حواست را جمع کن. آیا می‌توانی بخشی از وعده‌هایی که مسئولین ورزش استان در سال ۱۴۰۱ داده‌اند را بازگو بکنی، وعده‌هایی که فقط در حد حرف باقی مانده‌اند، وعده‌هایی که صرفاً برای بهره‌برداری‌های حاشیه‌ای مطرح‌شده و شعار “من بهترینم” بالاترین و مهم‌ترین هدف‌شان بوده‌است. بگو و در کنار آن‌ها اشاره کن که چه درصدی از آن‌ها به ساحل عمل رسیده‌اند. اگر توان این کار را نداری بهتر است بدانی که وعده‌ها زیاد و تحقق آن‌ها کم و کم‌تر است. اصلاً باید با میکروسکوپ به‌دنبال قول‌های عملی شده گشت. اگر حوصله داشته باشی نمونه‌های محدودی را می‌توانی پیدا بکنی، حالا بگذار من یک نمونه را بگویم.

وی در ادامه گفت: چند وقت قبل، هیئت کشتی استان در بخشنامه‌ای، میزان پاداش کشتی‌گیران موفق در رقابت‌های مختلف داخلی و بین‌المللی را اعلام کرد. چند صباحی از آن نگذشته بود که فرنگی‌کاران امید در رقابت‌های قهرمانی کشور یک مدال طلا و دو برنز به‌دست آوردند. بعد از بازگشت از مسابقات، مراسم تجلیل را برگزار نمودند و مبالغ درنظرگرفته‌شده را به قهرمانان و مربیان آن‌ها اهدا کردند. حالا متوجه شدی که چرا خوشحال‌ام، خدا را شکر که قدرت نوری رئیس هیئت کشتی استان به‌موقع عمل کرد و عرق کشتی‌گیران خشک نشده پاداش آن‌ها را داد.

فضول باشی همچنان حرف می‌زند و می‌گوید: وفای به عهد موجب محکم شدن پیوند دوستی می‌شود. وفای به عهد خصلت بزرگان است، وفای به عهد یکی از زیباترین خصلت‌های انسان محسوب می‌شود و من به‌عنوان‌یک دوستدار ورزش از این‌که رئیس هیئت کشتی به‌موقع به وعده خودش عمل کرده‌است خوشحال‌ام.

گفتم: خیلی هم عالی، دست‌شان درد نکند. بد عهدی آفت بزرگی است که می‌تواند ریشه همه اعتمادها را بخشکاند انسان وقتی می‌خواهد قولی بدهد باید شرایط را بسنجد و خوب فکر بکند و بعد حرف بزند.

گفت: زودتر باید خداحافظی بکنم چرا که اگر بیشتر در پیش تو بمانم ممکن است دردهای دیگری مطرح شود و شیرینی مراسم تجلیل از مدال‌آوران کشتی را به زهر هلاهل تبدیل نماید. یا حق.




فضول باشی و آمار بیکاری

خیلی عصبانی بود، دست‌هایش می‌لرزید، صدایش گرفته بود و وقتی با من روبرو شد سرش را به علامت تأسف تکان داد و گفت: با شما صحبت کردن کراهت دارد، کسانی که به هر علت و دلیلی که بوده باشد به کتمان واقعیت‌ها اقدام کرده و حقایق را وارونه جلوه ‌دهند شایسته رفاقت و دوستی نیستند. به خدا  دور از مردانگی است که مسئولین دوندگی بکنند و در شاخص‌هایی موفقیت کسب نمایند ولی مدعیان امانت‌داری در عرصه خبر و خبررسانی، جعل اخبار بکنند و برای تشویش اذهان عمومی تا می‌توانند در فضای مجازی جولان بدهند.

گفتم فضول باشی علمی صحبت می‌کنی؟ اخبار جعلی اصطلاحی است که تابه‌حال از شما نشنیده بودم، حتماً جایی شنیدی یا خوانده‌ای اصلا می‌دانی که خبر جعلی چیست؟

گفت: فناوری‌های ارتباطی دیجیتال و ویژگی‌های آن در فرآیند تولید، توزیع و مصرف رسانه‌ای تغییرات گسترده‌ای ایجاد کرده و بستر مناسبی برای انتشار و مصرف اخبار جعلی فراهم کرده‌است. اگر نمی‌دانی باید بدانی که خبر جعلی خبری است که در ماهیت خود دچار تحریف و از بستر و زمینه اصلی‌اش جدا شده‌ باشد. حالا این روزها در فضای مجازی عده‌ای انگشت‌شمار با استفاده از همه امکانات به‌دنبال تغییر در ماهیت خبرهای مربوط به مسئولین و تلاش آن‌ها هستند.

گفتم: مردانگی کن و این‌بار کلی صحبت نکرده و فلسفه‌بافی مفرما. آن‌چه را که می‌خواهید بر زبان بیاوری و وقت ما را بگیری با ذکر مثال و مصداق اشاره بکن. دوران پوشیده حرف زدن گذشته است. شهامت داشته باش و بگو چه اتفاقی افتاده که تصمیم به برپایی کلاس خبر جعلی گرفته‌ای؟

گفت: خوب گوش کن. به نمونه‌ای از ده‌ها نمونه رخ داده اشاره می‌کنم تا بدانی مثل خیلی‌ها شعار نمی‌دهم و بر مبنای واقعیت‌های موجود اظهار نظر می‌کنم. در روزهای اخیر مرکز آمار براساس طرح آمارگیری نیروی کار در پاییز ۱۴۰۱ بحث کاهش نرخ بیکاری را منتشر کرد و به‌صراحت اعلام نمود که استان اردبیل به‌همراه استان‌های آذربایجان غربی، خوزستان، کرمان و هرمزگان بیشترین کاهش نرخ بیکاری را داشته‌اند ولی برو و فضای مجازی را ببین که چگونه لباس منفی بر این خبر پوشاندند و در سطح گسترده خبری با عنوان “بیشترین نرخ بیکاری در اردبیل به ثبت رسید” را منتشر کردند. مقایسه این دو متن برای علاقه‌مندان، بحث اخبار جعلی را واضح و روشن مشخص می‌کند.

گفتم: چرا باید به چنین کاری تن بدهند و از اعتماد مردم به رسانه‌ها و فضای مجازی بکاهند؟ به چه دلیل آن‌هایی که ادعای روشنفکری و رهبری رسانه‌ای استان دارند به‌آسانی واقعیت‌ها را در زیر پوششی از کم‌لطفی‌ها مخفی می‌ کنند؟ چنین افرادی که خود را از پیشروان مطالبه‌گری و اصلاحات جامعه قلمداد می‌نمایند با چه هدفی در تشویش اذهان قلم می‌زنند و حقانیت و تلاش مسئولین را بی‌ارزش نشان می‌دهند؟

فضول باشی آهی از ته دل می‌کشد و با نگاهی غضب آلود می‌گوید: انگیزه‌های مالی و سیاسی دو انگیزه‌ی عمده‌ای هستند که در تولید اخبار جعلی هدفمند دخیل هستند. بررسی تمایلات سیاسی آن‌هایی که این خبر را در سطح وسیعی منتشر کرده و برای بزرگ‌نمایی آن اقدام نموده‌اند  تأییدکننده دو انگیزه یاد شده برای تولید خبرهای جعلی هستند.

گفتم: مقابله با تولیدکنندگان و منتشر کنندگان خبرهای جعلی وظیفه همه کسانی است که در شناخت این قبیل خبرها از تبحر کافی بهره می‌برند. چهره جاعلان خبر که خائنین به حقیقت و انتشار دهندگان دروغ هستند وقتی به جامعه معرفی شدند با عکس‌العمل مردم می‌توانند مواجه بشوند.

فضول باشی درحالی‌که برای فاصله گرفتن از ما تلاش می‌کرد گفت: به‌راستی که مردم و به‌خصوص نسل جوان باید با کسب آگاهی‌های مورد نیاز و ارزیابی اعتبار منابع خبر و به کار بردن روش‌های اعتبار سنجی، امنیت خود را در درون بسترهای ارتباطی ارتقاء بدهند.




فضول باشی و حامیان مالی ورزش

تا صحبت از ورزش حرفه‌ای، لزوم حضور تیم‌های ورزشی اردبیل در لیگ‌های مختلف، پرشدن ورزشگاه‌ها و ایجاد انگیزه در نوجوانان و جوانان برای روی آوردن به ورزش به میان می‌آید و از عدم موفقیت در این زمینه سخن گفته می‌شود همه کاسه کوزه‌ها بر سر حامیان مالی می‌شکند.

حامی مالی حلقه مفقوده توسعه ورزش استان محسوب می‌شود. برای استان قهرمان پروری چون اردبیل نقطه ضعف بزرگی است که وقتی ورزشکارانش به مرحله درخشش می‌رسند به استان‌ها و شهرهای دیگر می‌روند و بناچار از شهر و کاشانه خود دور می‌شوند.

مطالبه‌گری علاقه‌مندان به ورزش وقتی اوج می‌گیرد و به طرق مختلف از فعال نبودن رشته‌های مختلف ورزشی در سطوح رقابت‌های کشوری انتقاد می‌شود حامی مالی در تیررس قرار می‌گیرد. آیا به‌راستی در سطح استان فعالان و بنگاه‌های اقتصادی نمی‌توانند برای حمایت از ورزش سرفصلی برای خود تعریف نمایند؟ واحدهایی که از امکانات استان استفاده کرده و به‌خوبی درآمد زایی می‌کنند چرا نمی‌خواهند گوشه‌ای از این درآمدها را صرف ایجاد شور و نشاط در استان بکنند؟ آیا گردش مالی واحدهای بزرگ صنعتی استان در اندازه حمایت از یک تیم ورزشی نمی‌باشد؟ باور کن زجرآور است که در واحدهای صنعتی استان اراده‌ای برای حمایت از ورزش وجود ندارد. فقط تا می‌توانیم دراین‌ارتباط حرف می‌زنیم، شعار می‌دهیم ولی دریغ از یک حرکت مثبت و عملی در سال‌های اخیر.

گفتم: فضول باشی روی سوژه‌ی خوبی دست گذاشته‌ای. تا درخواستی و تقاضایی برای تحت پوشش قرار دادن یک تیم ورزشی مطرح می‌شود صاحبان واحدهای صنعتی از نداری، مشکلات و کمبود نقدینگی و درماندگی صحبت می‌کنند ولی تا مشکلی برای یک واحد پیش می‌آید و به مرحله واگذاری می‌رسد همان درمانده‌ها برای تصاحب آن واحد سرودست می‌شکنند و رایزنی می‌کنند. لوای بی‌توجهی به ورزش فقط در این منطقه برافراشته شده و هر روز به طرق مختلف برای گسترش و همه‌گیر کردن آن هم تلاش می‌کنند.

گفت: سرمایه‌گذاری در ورزش می‌تواند نوید اتفاقات خوب از قبیل کشف استعدادهای نهفته و ایجاد انگیزه در بین ورزشکاران باشد. چرا در دیگر نقاط کشور و حتی در شهرهای کوچک به پشتیبانی از ورزش روی خوش نشان می‌دهند و این اردبیل است که از هیچ شانسی دراین‌ارتباط برخوردار نیست. استان ما در سخنان امیدوارکننده برای جذب حامی مالی در صدر قرار می‌گیرد و این‌چنین است که سال‌ها ورزش ما را با این قبیل وعده‌ها امیدوار کرده‌اند ولی جز بن‌بست مسیر دیگری در پیش پای آن قرار نگرفته است.

گفتم: باید به یک واقعیت نیز اشاره بکنم. فضول باشی عزیز در استان ما هنر استفاده از حامیان برای کمک به ورزش نیز در حد صفر است. تجربه نشان می‌دهد که ما در مقاطعی خواسته و ناخواسته حامیان مالی ورزش را فراری داده‌ایم. نمونه‌های متعددی را می‌توان ذکر کرد و این دردی است که متأسفانه برای درمانش نیز چاره‌ای اساسی اندیشیده نشده است.

گفت:خوب اشاره کردی، باید قدر کسانی را که برای ورزش ریالی هزینه می‌کنند بدانیم و زمینه دلگرمی هرچه بیشتر آن‌ها را فراهم بکنیم. کاری انجام ندهیم که دلسرد‌شان نماییم تا عطای ماندن در ورزش را به لقایش ببخشند و بروند و دیگر به ورزش و ورزشی‌ها روی خوش نشان ندهند.

گفتم: علاوه‌بر بخش خصوصی در نقاط مختلف کشور حمایت شورا و شهرداری نیز ملموس است ولی در استان و به خصوص در شهر اردبیل نیز این امر با اما و اگرها مواجه می‌باشد و خلاصه اردبیل است و هزاران  هزار حاشیه که ورزش دراین‌میان دیوارش بسیار کوتاه‌تر از بخش‌های دیگر می‌باشد.

گفت: من فقط خداخدا می‌کنم که این تعداد اندک و محدودی که الان به طرق مختلف از ورزش و رشته‌های مختلف حمایت می‌کنند دلسرد نشوند، آن‌ها را دلگرم ‌کنیم و تشویق‌شان نماییم تا بتوانند بر دایره حمایت‌هایشان اضافه کنند و دیگران نیز  را برای حضور در صحنه حمایت از ورزش تشویق نمایند. ان‌شاءالله.