1

توکل به خدا؛ موفقیت و سرافرازی

عین‌الدوله از وزرای دوران ناصرالدین‌شاه بود. در راه منزل دو درویش دید. یکی از آن‌ها بلندبلند می‌گفت: کار خوبه خدا درست بکند و دیگری می گفت: کار خوبه عین‌الدوله درست بکند.

عین‌الدوله از این حرف درویش خوشحال می شود و وقتی به خانه می رسد دستور می دهد که به آن درویش یک ظرف پلو آماده بکنند و در زیر پلو یک اشرفی هم قرار بدهند.
وقتی پلو را جلوی درویش می‌ گذارند او قهر می‌کند چرا که از موضوع اشرفی بی اطلاع بوده و غذا را به درویشی که می گفت کار خوبه خدا درست بکند، می دهد.
درویش اولی پلو را تناول می کند و سکه را صاحب می شود.
چند روز بعد درویش ناکام باز ذکر می گوید و عین‌الدوله وقتی او را می بیند، می گوید که مگر چند روز قبل برای تو غذای خوب ندادند؟
می گوید: چرا دادند اما من ناراحت شدم و آن را به درویشی که می‌گفت کار خوبه خدا درست بکند، دادم.
عین‌الدوله گفت: همانی که او می‌گفت درست است. کار خوبه خدا درست بکند.
برای‌این که به هدف برسیم و به آرزوی خود دست پیدا بکنیم خدا را فراموش کرده و دست به دامن اشخاصی به‌ظاهر صاحب نفوذ و قدرقدرت می‌شویم.
کاری که با نظر لطف و عنایت پروردگار در مسیر اصلی قرار گیرد هیچ‌وقت به بن‌بست نمی‌خورد. تکیه بر خداوند دلگرمی خاصی را به انسان می‌بخشد که غلبه بر هر مشکلی را امکان‌پذیر می‌کند.
اگر تکیه‌گاه انسان، آفریدگار جهان باشد فتح قله‌های افتخار و سربلندی حتمی خواهد بود. البته خدا را در نظر گرفتن و در همه حال او را حامی و پشتیبان تلقی کردن موقعی کارساز می‌شود که این اقدامات ریشه در ایمان قلبی داشته باشد و اثری از ریا و تظاهر و خدعه و نیرنگ نباشد.
وقتی نقطه‌ی اتکای انسان در زندگی خداوند باشد و از غیر او چشم بپوشد نیازی نخواهد داشت که به سراغ دیگری برود و دست نیاز به سوی او دراز کند.
توکل بر خدا و دل بستن به عنایات و محبت‌های او، چنان قدرتی به انسان می‌بخشد که بتواند با استفاده از نیروی عقل و اسباب و وسیله‌ها بهترین‌ها را برای خود رقم بزند.
از امام رضا(ع) پرسیدند: حد توکل چیست؟
حضرت پاسخ دادند: این‌که با وجود خدا از هیچ‌کسی نترسی.