1

آ سید و وعده ماندن شهرداری در لیگ

آقا سید در جریان مسابقات فوتسال پیشکسوتان آب و برق کشور که در سالن های زیبای دانشگاه آزاد اسلامی برگزار می شود مرا دید و گفت: خوب شد دیدمت و با تو حرفی دارم . همزمان با سقوط شهرداری چند روزی تبعات این امر جامعه را در بر گرفته بود و هر کس با توجه به فراخور حال و میزان دانش و برداشت خود در این رابطه اظهار نظر کرد ، همدیگر را متهم نمودیم ، فحش و ناسزا به همدیگر گفتیم و هنوز یک ماه از آن اتفاق نگذشته همه چیز آرام شد. دیگر صحبت ها به ته کشید و خبر از قداره بندان ، نوچه ها ، طرفداران و باند سازان و باند پرستان نشد. گویا گذر زمان گرد فراموشی بر اتفاق روی داده کشید و در این میان حضرات پشت پرده نشین هر کاری را که دوست دارند انجام می دهند و به عبارتی دیگر به ریش من و تو و بازیگران بی مزد و مواجب این صحنه ها می خندند.
آ سید گفت: یک حکایتی نقل کنم و بعد اصل مطلب را که چند روزی است فکر و ذهنم را مشغول کرده است.یکی به خانه دوستی رفت. به رسم مهمانی، میزبان بساطی که فراهم کرده بود سر سفره نهاد . در ضمن یک ظرف ترشی سیر نهاده گفت: دوست گرامی از این ترشی میل فرمائی که هفت ساله است. میهمان به قدر کفایت تناول کرد و دست کشید. چون سفره را جمع کردند مهمان گفت دوست عزیز ترشی بسیار جالبی بود اگر منت نهید قدری به من بدهید تا عیالم نیز استفاده بکند . میزبان گغت: پدر بیامرز اگر من به هر مهمانی قدری می دادم که هفت ساله نمی شد.
قضیه ادعای برخی از آقایان مبنی بر رایزنی برای حفظ تیم شهرداری در لیگ دسته یک هم شبیه این داستان است. اگر قرار بود که سازمان لیگ و فدراسیون به نامه برخی ها جواب بدهد و با هر تقاضایی از سقوط تیم ها به دسته پائین جلوگیری بکند دیگر نیازی به رده بندی ها و انجام بازی ها و صرف هزینه ها و اینهمه حاشیه ها و قشقرق ها نبود ، در پایان فصل برای طرفداری از  تیم هایی که توانایی حفظ موقعیت خوددر طول فصل را نداشتند چند نفری قیام می کردند و راه تهران و فدراسیون را در پیش  می گرفتند. دیگر چه نیازی به دسته یک و دو و سه بود. آیا با این کار در مغازه خیلی ها تخته نمی شد؟
چرا حضراتی که از فردای سقوط مصاحبه ها کردند ، وعده ها دادند و در بین تماشاگران انتظار ایجاد نمودند بعد از مراجعت فاتحانه و گرفتن عکس هایی با کادر خوب و مناسب مصاحبه نمی کنند و هر روز گزارشی از میزان پیشرفت پروژه را به مردم و هواداران نمی دهند؟
آ سید ول کن نبود و با حرف اش اجازه نمی داد فوتسال موسپید ها و میهمانان شهر و استانمان را تماشا بکنیم. او در ادامه گفت: من نمی دانم چرا آقایانی که برای مطرح کردن خود از هر فرصتی استفاده می کنند این بار سقوط تیم را پلی برای مطرح کردن قرار دادند؟ روزنه ها و امیدواری هائی که آقایان مدعی بودند الآن در چه در صدی از پیشرفت قرار دارند و چرا دیگر در این رابطه حرف و سخنی نمی زنند ؟ آیا قصد، گرفتن چند عکس و سوار شدن بر موج و نشان دادن چهره ای فعال و کارآمد از خود نبود؟
به هر حال امیدواریم ادعای حضرات مبنی بر امیدواری برای ماندن شهرداری در لیگ یک جامعه عمل بپوشد و هیچ شک و تردیدی نباید بکنیم که اگر فدراسیون بر چنین درخواستی تن دهد و رسما شهرداری را در لیگ یک ماندنی بکند به جرگه هواداران قدر قدرت فوتبال استان می پیوندم و تا عمر دارم ار تبلیغ و تعریف و تمجید آنها یک لحظه غفلت نمی کنم و با این حال مریض، شب و روز دعایشان می کنم.
و اما اگر چنین نباشد و حاصل اتاق فکر برخی ها جز رسیدن به اهداف و امیال شخصی نباشد آنموقع چه باید کرد؟ کسانی که نان و نام خودشان را در ورزش جستجو می کنند و ورزش و فوتبال را وسیله ای برای اهداف شخصی مورد استفاده قرار می دهند باید از جامعه ورزشی طرد شوند و دیگر مجال نفس کشیدن برای پیاده کردن نقشه های منفعت طلبانه نداشته باشند.
 
 




آ سید و وعده ماندن شهرداری در لیگ

آقا سید در جریان مسابقات فوتسال پیشکسوتان آب و برق کشور که در سالن های زیبای دانشگاه آزاد اسلامی برگزار می شود مرا دید و گفت: خوب شد دیدمت و با تو حرفی دارم . همزمان با سقوط شهرداری چند روزی تبعات این امر جامعه را در بر گرفته بود و هر کس با توجه به فراخور حال و میزان دانش و برداشت خود در این رابطه اظهار نظر کرد ، همدیگر را متهم نمودیم ، فحش و ناسزا به همدیگر گفتیم و هنوز یک ماه از آن اتفاق نگذشته همه چیز آرام شد. دیگر صحبت ها به ته کشید و خبر از قداره بندان ، نوچه ها ، طرفداران و باند سازان و باند پرستان نشد. گویا گذر زمان گرد فراموشی بر اتفاق روی داده کشید و در این میان حضرات پشت پرده نشین هر کاری را که دوست دارند انجام می دهند و به عبارتی دیگر به ریش من و تو و بازیگران بی مزد و مواجب این صحنه ها می خندند.

آ سید گفت: یک حکایتی نقل کنم و بعد اصل مطلب را که چند روزی است فکر و ذهنم را مشغول کرده است.یکی به خانه دوستی رفت. به رسم مهمانی، میزبان بساطی که فراهم کرده بود سر سفره نهاد . در ضمن یک ظرف ترشی سیر نهاده گفت: دوست گرامی از این ترشی میل فرمائی که هفت ساله است. میهمان به قدر کفایت تناول کرد و دست کشید. چون سفره را جمع کردند مهمان گفت دوست عزیز ترشی بسیار جالبی بود اگر منت نهید قدری به من بدهید تا عیالم نیز استفاده بکند . میزبان گغت: پدر بیامرز اگر من به هر مهمانی قدری می دادم که هفت ساله نمی شد.

قضیه ادعای برخی از آقایان مبنی بر رایزنی برای حفظ تیم شهرداری در لیگ دسته یک هم شبیه این داستان است. اگر قرار بود که سازمان لیگ و فدراسیون به نامه برخی ها جواب بدهد و با هر تقاضایی از سقوط تیم ها به دسته پائین جلوگیری بکند دیگر نیازی به رده بندی ها و انجام بازی ها و صرف هزینه ها و اینهمه حاشیه ها و قشقرق ها نبود ، در پایان فصل برای طرفداری از  تیم هایی که توانایی حفظ موقعیت خوددر طول فصل را نداشتند چند نفری قیام می کردند و راه تهران و فدراسیون را در پیش  می گرفتند. دیگر چه نیازی به دسته یک و دو و سه بود. آیا با این کار در مغازه خیلی ها تخته نمی شد؟

چرا حضراتی که از فردای سقوط مصاحبه ها کردند ، وعده ها دادند و در بین تماشاگران انتظار ایجاد نمودند بعد از مراجعت فاتحانه و گرفتن عکس هایی با کادر خوب و مناسب مصاحبه نمی کنند و هر روز گزارشی از میزان پیشرفت پروژه را به مردم و هواداران نمی دهند؟

آ سید ول کن نبود و با حرف اش اجازه نمی داد فوتسال موسپید ها و میهمانان شهر و استانمان را تماشا بکنیم. او در ادامه گفت: من نمی دانم چرا آقایانی که برای مطرح کردن خود از هر فرصتی استفاده می کنند این بار سقوط تیم را پلی برای مطرح کردن قرار دادند؟ روزنه ها و امیدواری هائی که آقایان مدعی بودند الآن در چه در صدی از پیشرفت قرار دارند و چرا دیگر در این رابطه حرف و سخنی نمی زنند ؟ آیا قصد، گرفتن چند عکس و سوار شدن بر موج و نشان دادن چهره ای فعال و کارآمد از خود نبود؟

به هر حال امیدواریم ادعای حضرات مبنی بر امیدواری برای ماندن شهرداری در لیگ یک جامعه عمل بپوشد و هیچ شک و تردیدی نباید بکنیم که اگر فدراسیون بر چنین درخواستی تن دهد و رسما شهرداری را در لیگ یک ماندنی بکند به جرگه هواداران قدر قدرت فوتبال استان می پیوندم و تا عمر دارم ار تبلیغ و تعریف و تمجید آنها یک لحظه غفلت نمی کنم و با این حال مریض، شب و روز دعایشان می کنم.

و اما اگر چنین نباشد و حاصل اتاق فکر برخی ها جز رسیدن به اهداف و امیال شخصی نباشد آنموقع چه باید کرد؟ کسانی که نان و نام خودشان را در ورزش جستجو می کنند و ورزش و فوتبال را وسیله ای برای اهداف شخصی مورد استفاده قرار می دهند باید از جامعه ورزشی طرد شوند و دیگر مجال نفس کشیدن برای پیاده کردن نقشه های منفعت طلبانه نداشته باشند.

 

 




این فوتبال است یا جنگ اعصاب؟!

با پایان گرفتن رقابت های لیگ دسته یک جنگ اعصاب شروع شده است. هنوز دو هقته ای از آخرین سوت دیدار شهرداری اردبیل و پیکان نگذشته است که جندین فقره دعوای درست و حسابی را شنیده و تماشا کرده ایم. نمی دانم چرا اینجوری شد تا می خواهی حرفی از تیم و فوتبال بزنی اوضاع قاراشمیش می شود . مثل اینکه اینجا همه با هم دعوا دارند این طوری که رفتار می شود گویی عده ای می خواهند  زمینه را برای شروع یک جنگ اعصاب تمام عیار طولانی آماده نمایند. بعد از اوضاع و احوالی که با پایان لیگ در اطراف تیم حاکم شد  هر کس به فراخور حال یکی را مقصر دانسته و یقه این و آن را گرفتند و در مواقعی برای بازیکنان ، تماشاگران و … آبرویی باقی نگذاشتند.
به طورتصادفی با دو تن از افتخار آفرینان فوتبال دهه 60 اردبیل مواجه شدم. تا سر صحبت با آنها را باز کردم ناخودآگاه جو مسموم و آلوده این روزهای فوتبال اردبیل محور حرف ها شد. آنها گفتند ما فوتبال را برای فوتبال بازی می  کردیم. فوتبال را برای لذت بردن بازی می کردیم. تماشاچی هم که به ورزشگاه می آمد در وهله اول برای تفریح می آمد. اون لذتی که توی زمین ماها از بازی کردن می بردیم ، به سکو ها منتقل می شد و تماشاگر از دیدن بازی لذت خودش را می برد.
وضعیت قرمز و جو متشنج فوتبال امروز استان ما حرف دیگری از مهدی مهدوی کیا بازیکن فراموش نشدنی فوتبال ایران اسلامی را به یاد می اندازد که گفت: در ایران ما بلد نیستیم چطوری از فوتبال لذت ببریم . نه بازیکن از این فوتبال لذت می برد، نه مربی، نه تماشاگر، نه کارشناس  ونه…… و خلاصه نه هیچکس دیگر.
اگر گفته های آن دو پیشکسوت و این بازیکن معروف و نامی را جمع بزنیم باید بگوئیم که فوتبال در وهله اول برای لذت بردن و تفریح کردن و پر کردن اوقات فراغت است بنابر این ما باید یاد بگیریم چه می بریم، چه می بازیم، چه تیم محبوبمان می برد، چه می بازد، در درجه اول از آن دو ساعت وقتی که برای فوتبال گذاشته ایم، چه بازی بکنیم و چه تماشاگر باشیم، حسابی لذت ببریم و تفریح بکنیم و در ادامه اش بعد از بازی حاشیه اش نیز لذت بخش باشد . اما دیده ایم که ما هم در جریان بازی ها و هم بعد از پایان لیگ با چه مصائبی روبرو گشته ایم . دیده ایم که از بازار جنگ و دعوا و انگ و تهمت و حریم شکنی و پرده دری و بی حرمتی و فحش و بدگویی و غیبت و تهمت و کینه توزی و نفرت و تنفر و….. چیزی گیرمان نمی آید و می بینیم مربی با مربی درگیر است، بازیکن با مدیر، مربی با بازیکن، بازیکن با خبرنگار و خبرنگار با مدیر.
یکی پیدا نمی شود بگوید و فریاد بکشد که بابا مسابقات فوتبال چه در لیگ برتر و چه در دسته دو وسه برای این به پا شده اند که  مردم، جوان ها، علاقه مندان و … توی ورزشگاهها و در خانه ها و پای جعبه سحر انگیز بنشینند و لذت ببرند و وقت فراغت خودشان را به شکل سالم پر کنند.
امروز فوتبال ما به عرصه ای برای بداخلاقی ها و دعواها تبدیل شده است و این فوتبال و این بازی که در همه دنیا لذت آور و بهجت آفرین است برای ما به جنگ اعصاب تبدیل شده است.
باید بپذیریم که فضای حاکم بر فوتبال و حاشیه های آن به جز یاس و ناامیدی و به جرز تاسف و افسوس هیچ حاصلی برای مردم و جامعه نمی تواند داشته باشد. وقتی انسان در فضای مجازی و در گروههائی که به نام هواداران ایجاد شده است مراجعه می کند از مشاهده حرف ها، سخنان، دشنام ها و فحش هایی که رد و بدل می شود و اتهاماتی که به این و آن زده می شود عرق شرم بر پیشانی نقش می بندد.
بعضی ها می خواهند وانمود بکنند که با سقوط تیم، دنیا به آخر رسیده است و همه چیز  برای فوتبال اردبیل تمام شده است و با تبلیغ هرچه بیشتر این فکر و ایده می خواهند جو را از آن چه هست آشفته و آشفته تر بکنند.
تماشاگر واقعی برای حمایت از تیم محبوب خودش به لیگ و جایگاه تیم نگاه نمی کند. مگر ندیدیم و نشنیدیم که در دیدار سپیدرود رشت با بادران در آخرین دیدار لیگ دسته دوم بیش از 20 هزار نفر در ورزشگاه عضدی رشت حضور داشتند و دیوانه وارتیم خود را تشویق می کردند . برای تماشاگر واقعی شهرداری فرقی نمی کند که این تیم در لیگ برتر باشد یا در دسته دوم، باید بیایند و سکو ها را پر بکنند و از تماشای بازی تیم محبوب لذت ببرند.
آقایانی که با قایم شدن در پشت تماشاگران کم تجربه و احساساتی همچنان به فکر ادامه دادن روش و سبک و سیاق خود در دنیای فوتبال هستند بخود آیند و از سوء استفاده از احساسات تماشاگران و علاقه مندان به تیم دست بردارند و اجازه بدهند تماشاگران و دوستداران فوتبال به سربلندی و سرافرازی تیم و راههای رسیدن به آن هدف برنامه ریزی نمایند و در نهایت همه آنهائی که در ایجاد جو آشفته فوتبال سهمی دارند و نقشی ایفا می کنند از کرده خود پشیمان شوند و فوتبال را به حال خود رها بکنند و امکان نفس کشیدن در محیطی ارام و سرشار از اکسیژن را برای دست اندرکاران فراهم کنند تا بتوان تیمی سرحال، آماده، قبراق و پرتوان را برای فصل بعد آماده کنند و همه دست به دست هم بدهند و بساط ناسزاگویی و حرمت شکنی را جمع کنند و با حرکات سخیف و چندش آور دامن تیم محبوب شهرداری  و هواداران راستین آن را آلوده ننمایند.
 




این فوتبال است یا جنگ اعصاب؟!

با پایان گرفتن رقابت های لیگ دسته یک جنگ اعصاب شروع شده است. هنوز دو هقته ای از آخرین سوت دیدار شهرداری اردبیل و پیکان نگذشته است که جندین فقره دعوای درست و حسابی را شنیده و تماشا کرده ایم. نمی دانم چرا اینجوری شد تا می خواهی حرفی از تیم و فوتبال بزنی اوضاع قاراشمیش می شود . مثل اینکه اینجا همه با هم دعوا دارند این طوری که رفتار می شود گویی عده ای می خواهند  زمینه را برای شروع یک جنگ اعصاب تمام عیار طولانی آماده نمایند. بعد از اوضاع و احوالی که با پایان لیگ در اطراف تیم حاکم شد  هر کس به فراخور حال یکی را مقصر دانسته و یقه این و آن را گرفتند و در مواقعی برای بازیکنان ، تماشاگران و … آبرویی باقی نگذاشتند.
به طورتصادفی با دو تن از افتخار آفرینان فوتبال دهه 60 اردبیل مواجه شدم. تا سر صحبت با آنها را باز کردم ناخودآگاه جو مسموم و آلوده این روزهای فوتبال اردبیل محور حرف ها شد. آنها گفتند ما فوتبال را برای فوتبال بازی می  کردیم. فوتبال را برای لذت بردن بازی می کردیم. تماشاچی هم که به ورزشگاه می آمد در وهله اول برای تفریح می آمد. اون لذتی که توی زمین ماها از بازی کردن می بردیم ، به سکو ها منتقل می شد و تماشاگر از دیدن بازی لذت خودش را می برد.
وضعیت قرمز و جو متشنج فوتبال امروز استان ما حرف دیگری از مهدی مهدوی کیا بازیکن فراموش نشدنی فوتبال ایران اسلامی را به یاد می اندازد که گفت: در ایران ما بلد نیستیم چطوری از فوتبال لذت ببریم . نه بازیکن از این فوتبال لذت می برد، نه مربی، نه تماشاگر، نه کارشناس  ونه…… و خلاصه نه هیچکس دیگر.
اگر گفته های آن دو پیشکسوت و این بازیکن معروف و نامی را جمع بزنیم باید بگوئیم که فوتبال در وهله اول برای لذت بردن و تفریح کردن و پر کردن اوقات فراغت است بنابر این ما باید یاد بگیریم چه می بریم، چه می بازیم، چه تیم محبوبمان می برد، چه می بازد، در درجه اول از آن دو ساعت وقتی که برای فوتبال گذاشته ایم، چه بازی بکنیم و چه تماشاگر باشیم، حسابی لذت ببریم و تفریح بکنیم و در ادامه اش بعد از بازی حاشیه اش نیز لذت بخش باشد . اما دیده ایم که ما هم در جریان بازی ها و هم بعد از پایان لیگ با چه مصائبی روبرو گشته ایم . دیده ایم که از بازار جنگ و دعوا و انگ و تهمت و حریم شکنی و پرده دری و بی حرمتی و فحش و بدگویی و غیبت و تهمت و کینه توزی و نفرت و تنفر و….. چیزی گیرمان نمی آید و می بینیم مربی با مربی درگیر است، بازیکن با مدیر، مربی با بازیکن، بازیکن با خبرنگار و خبرنگار با مدیر.
یکی پیدا نمی شود بگوید و فریاد بکشد که بابا مسابقات فوتبال چه در لیگ برتر و چه در دسته دو وسه برای این به پا شده اند که  مردم، جوان ها، علاقه مندان و … توی ورزشگاهها و در خانه ها و پای جعبه سحر انگیز بنشینند و لذت ببرند و وقت فراغت خودشان را به شکل سالم پر کنند.
امروز فوتبال ما به عرصه ای برای بداخلاقی ها و دعواها تبدیل شده است و این فوتبال و این بازی که در همه دنیا لذت آور و بهجت آفرین است برای ما به جنگ اعصاب تبدیل شده است.
باید بپذیریم که فضای حاکم بر فوتبال و حاشیه های آن به جز یاس و ناامیدی و به جرز تاسف و افسوس هیچ حاصلی برای مردم و جامعه نمی تواند داشته باشد. وقتی انسان در فضای مجازی و در گروههائی که به نام هواداران ایجاد شده است مراجعه می کند از مشاهده حرف ها، سخنان، دشنام ها و فحش هایی که رد و بدل می شود و اتهاماتی که به این و آن زده می شود عرق شرم بر پیشانی نقش می بندد.
بعضی ها می خواهند وانمود بکنند که با سقوط تیم، دنیا به آخر رسیده است و همه چیز  برای فوتبال اردبیل تمام شده است و با تبلیغ هرچه بیشتر این فکر و ایده می خواهند جو را از آن چه هست آشفته و آشفته تر بکنند.
تماشاگر واقعی برای حمایت از تیم محبوب خودش به لیگ و جایگاه تیم نگاه نمی کند. مگر ندیدیم و نشنیدیم که در دیدار سپیدرود رشت با بادران در آخرین دیدار لیگ دسته دوم بیش از 20 هزار نفر در ورزشگاه عضدی رشت حضور داشتند و دیوانه وارتیم خود را تشویق می کردند . برای تماشاگر واقعی شهرداری فرقی نمی کند که این تیم در لیگ برتر باشد یا در دسته دوم، باید بیایند و سکو ها را پر بکنند و از تماشای بازی تیم محبوب لذت ببرند.
آقایانی که با قایم شدن در پشت تماشاگران کم تجربه و احساساتی همچنان به فکر ادامه دادن روش و سبک و سیاق خود در دنیای فوتبال هستند بخود آیند و از سوء استفاده از احساسات تماشاگران و علاقه مندان به تیم دست بردارند و اجازه بدهند تماشاگران و دوستداران فوتبال به سربلندی و سرافرازی تیم و راههای رسیدن به آن هدف برنامه ریزی نمایند و در نهایت همه آنهائی که در ایجاد جو آشفته فوتبال سهمی دارند و نقشی ایفا می کنند از کرده خود پشیمان شوند و فوتبال را به حال خود رها بکنند و امکان نفس کشیدن در محیطی ارام و سرشار از اکسیژن را برای دست اندرکاران فراهم کنند تا بتوان تیمی سرحال، آماده، قبراق و پرتوان را برای فصل بعد آماده کنند و همه دست به دست هم بدهند و بساط ناسزاگویی و حرمت شکنی را جمع کنند و با حرکات سخیف و چندش آور دامن تیم محبوب شهرداری  و هواداران راستین آن را آلوده ننمایند.
 




این فوتبال است یا جنگ اعصاب؟!

با پایان گرفتن رقابت های لیگ دسته یک جنگ اعصاب شروع شده است. هنوز دو هقته ای از آخرین سوت دیدار شهرداری اردبیل و پیکان نگذشته است که جندین فقره دعوای درست و حسابی را شنیده و تماشا کرده ایم. نمی دانم چرا اینجوری شد تا می خواهی حرفی از تیم و فوتبال بزنی اوضاع قاراشمیش می شود . مثل اینکه اینجا همه با هم دعوا دارند این طوری که رفتار می شود گویی عده ای می خواهند  زمینه را برای شروع یک جنگ اعصاب تمام عیار طولانی آماده نمایند. بعد از اوضاع و احوالی که با پایان لیگ در اطراف تیم حاکم شد  هر کس به فراخور حال یکی را مقصر دانسته و یقه این و آن را گرفتند و در مواقعی برای بازیکنان ، تماشاگران و … آبرویی باقی نگذاشتند.

به طورتصادفی با دو تن از افتخار آفرینان فوتبال دهه 60 اردبیل مواجه شدم. تا سر صحبت با آنها را باز کردم ناخودآگاه جو مسموم و آلوده این روزهای فوتبال اردبیل محور حرف ها شد. آنها گفتند ما فوتبال را برای فوتبال بازی می  کردیم. فوتبال را برای لذت بردن بازی می کردیم. تماشاچی هم که به ورزشگاه می آمد در وهله اول برای تفریح می آمد. اون لذتی که توی زمین ماها از بازی کردن می بردیم ، به سکو ها منتقل می شد و تماشاگر از دیدن بازی لذت خودش را می برد.

وضعیت قرمز و جو متشنج فوتبال امروز استان ما حرف دیگری از مهدی مهدوی کیا بازیکن فراموش نشدنی فوتبال ایران اسلامی را به یاد می اندازد که گفت: در ایران ما بلد نیستیم چطوری از فوتبال لذت ببریم . نه بازیکن از این فوتبال لذت می برد، نه مربی، نه تماشاگر، نه کارشناس  ونه…… و خلاصه نه هیچکس دیگر.

اگر گفته های آن دو پیشکسوت و این بازیکن معروف و نامی را جمع بزنیم باید بگوئیم که فوتبال در وهله اول برای لذت بردن و تفریح کردن و پر کردن اوقات فراغت است بنابر این ما باید یاد بگیریم چه می بریم، چه می بازیم، چه تیم محبوبمان می برد، چه می بازد، در درجه اول از آن دو ساعت وقتی که برای فوتبال گذاشته ایم، چه بازی بکنیم و چه تماشاگر باشیم، حسابی لذت ببریم و تفریح بکنیم و در ادامه اش بعد از بازی حاشیه اش نیز لذت بخش باشد . اما دیده ایم که ما هم در جریان بازی ها و هم بعد از پایان لیگ با چه مصائبی روبرو گشته ایم . دیده ایم که از بازار جنگ و دعوا و انگ و تهمت و حریم شکنی و پرده دری و بی حرمتی و فحش و بدگویی و غیبت و تهمت و کینه توزی و نفرت و تنفر و….. چیزی گیرمان نمی آید و می بینیم مربی با مربی درگیر است، بازیکن با مدیر، مربی با بازیکن، بازیکن با خبرنگار و خبرنگار با مدیر.

یکی پیدا نمی شود بگوید و فریاد بکشد که بابا مسابقات فوتبال چه در لیگ برتر و چه در دسته دو وسه برای این به پا شده اند که  مردم، جوان ها، علاقه مندان و … توی ورزشگاهها و در خانه ها و پای جعبه سحر انگیز بنشینند و لذت ببرند و وقت فراغت خودشان را به شکل سالم پر کنند.

امروز فوتبال ما به عرصه ای برای بداخلاقی ها و دعواها تبدیل شده است و این فوتبال و این بازی که در همه دنیا لذت آور و بهجت آفرین است برای ما به جنگ اعصاب تبدیل شده است.

باید بپذیریم که فضای حاکم بر فوتبال و حاشیه های آن به جز یاس و ناامیدی و به جرز تاسف و افسوس هیچ حاصلی برای مردم و جامعه نمی تواند داشته باشد. وقتی انسان در فضای مجازی و در گروههائی که به نام هواداران ایجاد شده است مراجعه می کند از مشاهده حرف ها، سخنان، دشنام ها و فحش هایی که رد و بدل می شود و اتهاماتی که به این و آن زده می شود عرق شرم بر پیشانی نقش می بندد.

بعضی ها می خواهند وانمود بکنند که با سقوط تیم، دنیا به آخر رسیده است و همه چیز  برای فوتبال اردبیل تمام شده است و با تبلیغ هرچه بیشتر این فکر و ایده می خواهند جو را از آن چه هست آشفته و آشفته تر بکنند.

تماشاگر واقعی برای حمایت از تیم محبوب خودش به لیگ و جایگاه تیم نگاه نمی کند. مگر ندیدیم و نشنیدیم که در دیدار سپیدرود رشت با بادران در آخرین دیدار لیگ دسته دوم بیش از 20 هزار نفر در ورزشگاه عضدی رشت حضور داشتند و دیوانه وارتیم خود را تشویق می کردند . برای تماشاگر واقعی شهرداری فرقی نمی کند که این تیم در لیگ برتر باشد یا در دسته دوم، باید بیایند و سکو ها را پر بکنند و از تماشای بازی تیم محبوب لذت ببرند.

آقایانی که با قایم شدن در پشت تماشاگران کم تجربه و احساساتی همچنان به فکر ادامه دادن روش و سبک و سیاق خود در دنیای فوتبال هستند بخود آیند و از سوء استفاده از احساسات تماشاگران و علاقه مندان به تیم دست بردارند و اجازه بدهند تماشاگران و دوستداران فوتبال به سربلندی و سرافرازی تیم و راههای رسیدن به آن هدف برنامه ریزی نمایند و در نهایت همه آنهائی که در ایجاد جو آشفته فوتبال سهمی دارند و نقشی ایفا می کنند از کرده خود پشیمان شوند و فوتبال را به حال خود رها بکنند و امکان نفس کشیدن در محیطی ارام و سرشار از اکسیژن را برای دست اندرکاران فراهم کنند تا بتوان تیمی سرحال، آماده، قبراق و پرتوان را برای فصل بعد آماده کنند و همه دست به دست هم بدهند و بساط ناسزاگویی و حرمت شکنی را جمع کنند و با حرکات سخیف و چندش آور دامن تیم محبوب شهرداری  و هواداران راستین آن را آلوده ننمایند.

 




آقا سید و طرفداران دو آتشه فوتبال

رفیق نابی دارم به نام آقا سید که هر از چند گاهی به من سر می زند و جویای احوال می گردد . آقا سید ما که به خلاصه به وی آ سید می گوئیم یکی از طرفداران پر و پا قرص ورزش و بخصوص فوتبال است. شب و روز خود را با فوتبال سپری می کند و اطلاعاتی دقیق، کافی و وافی از فوتبال روز ایران و دنیا دارد ولی از آنجائیکه یک عکس با شورت ورزشی ندارد او را قبول ندارند و تا در بحث ها و اظهار نظر ها می خواهد لب باز کند و حرفی بزند می گویند اول عکس با شورت ورزشی و بعد سخن گفتن در مورد ورزش.

آ سید معتقد است که عکس با شورت ورزشی این روز ها به چماقی برای خاموش کردن صدای منتقدان به حساب می آید. فردی که در دوران جوانی شورت ورزشی به پا کرده و به جای فوتبال بازی کردن، چمن زمین را شخم کرده حالا ورزشی تر از افرادی که عمری را در ورزش و هواداری از آن گذرانده اند به حساب می آیند .

او از فضای حاکم بر ورزش و فوتبال اردبیل بسیار گله مند است و می گوید برخی ها با رفتار و حرکات خود نمی گذارند آخر عمری آب راحت از گلوی ما پائین برود. تماشاگر برای خود هویت دارد و شخصیت. هواداری از یک تیم معنی و مفهوم خاص دارد. گاهی وقت ها کسی که در خانه با مادرش و یا همسرش دعوی کرده و به حالت قهر از خانه بیرون می آید و جائی برای گذران اوقات فراغت پیدا نمی کند به ورزشگاه می آید و تماشاگر می شود و نرسیده شعار حیا کن رها کن سر می  دهد و به سراغ شیر سماور می رود.

این قبیل افراد که تعدادشان نیز اندک و حسابشان از طرفداران و هواداران واقعی جداست می توانند در یک چشم به هم زدن  جو ورزشگاه را آلوده بکنند و به ضرر تیم، ناخواسته اقدام بکنند.

آ سید چشم غره ای به من رفته و ادامه می دهد از کجا شروع بکنم؟ برخی ها که این روزها میدان را برای تاختن مهیا می بینند برای خود در دنیار هواداری حکومتی راه انداخته اند و دفتر و دستکی را تصاحب نموده اند. این تعداد قلیل به بیماری خود بزرگ بینی مبتلا شده اند و اعتقاد بر آن دارند که حرف آنها حجت، غیر قابل برگشت و لازم برای اطاعت است، در غیر اینصورت آنهائی که بر خلاف آنها تفکر داشته باشند خونشان مباح و مرگشان روا و عین صواب است.

همین هفته گذشته این تماشاگر نماها چه قشقرقی که راه نه انداختند. هر چه از دهان مبارکشان درآمد در آن گروهها و چه می دانم کانال ها گفتند و آبرویی برای فوتبال ما باقی نگذاشتند. حالا یکی مدام حریف می طلبید و می گفت بیائید حضوری حسابهایمان را تسویه بکنیم. می گفت رو در رو سخن گفتن نتیجه بخش است چرا که یکی از دو باید ساکت گردد و با پذیرش مشتی سنگین و محکم دهان ببندند و اطرافیان را از وراجی هایش راحت نمایند.

یکی دیگر  را سراغ دارم که به جرم یکی دو کلمه انتقاد روزگارش سیاه شده است.حتی زن و بچه اش نیز از عنایات آنها محروم نشده اند. تهدید های تلفنی و اینکه اگر باز هم انتقاد بشود و بگوید بالای چشم فلان آقای دوست داشتنی و محترم ابرویی وجود دارد دمار از روزگارشان در می آورند و یا اینکه فردی به ساحت مقدس یکی اهانت کرده و یا فردی را مقصر قلمداد نماید فورا انگ اخلاقی به وی و دوستانش بزنند و از یک مسیر نامردی و به دور از مردانگی بخواهند او را ساکت بکنند.

آ سید گفت: این قبیل افراد آبروی هواداران صادق و راستین را برده و جهنمی برای آنها که عمر خود را در روی سکو ها گذرانده اند ایجاد کرده اند و اگر حامیان این قبیل افراد به ظاهر هوادار نخواهند در مقابل یکه تازی ها و بی حرمتی های آنها به ایستند و از ادامه راه آنها ممانعت بکنند برای تو در ملاقات های بعدی حرف های زیادی برای گفتن خواهم داشت.




آقا سید و طرفداران دو آتشه فوتبال

رفیق نابی دارم به نام آقا سید که هر از چند گاهی به من سر می زند و جویای احوال می گردد . آقا سید ما که به خلاصه به وی آ سید می گوئیم یکی از طرفداران پر و پا قرص ورزش و بخصوص فوتبال است. شب و روز خود را با فوتبال سپری می کند و اطلاعاتی دقیق، کافی و وافی از فوتبال روز ایران و دنیا دارد ولی از آنجائیکه یک عکس با شورت ورزشی ندارد او را قبول ندارند و تا در بحث ها و اظهار نظر ها می خواهد لب باز کند و حرفی بزند می گویند اول عکس با شورت ورزشی و بعد سخن گفتن در مورد ورزش.
آ سید معتقد است که عکس با شورت ورزشی این روز ها به چماقی برای خاموش کردن صدای منتقدان به حساب می آید. فردی که در دوران جوانی شورت ورزشی به پا کرده و به جای فوتبال بازی کردن، چمن زمین را شخم کرده حالا ورزشی تر از افرادی که عمری را در ورزش و هواداری از آن گذرانده اند به حساب می آیند .
او از فضای حاکم بر ورزش و فوتبال اردبیل بسیار گله مند است و می گوید برخی ها با رفتار و حرکات خود نمی گذارند آخر عمری آب راحت از گلوی ما پائین برود. تماشاگر برای خود هویت دارد و شخصیت. هواداری از یک تیم معنی و مفهوم خاص دارد. گاهی وقت ها کسی که در خانه با مادرش و یا همسرش دعوی کرده و به حالت قهر از خانه بیرون می آید و جائی برای گذران اوقات فراغت پیدا نمی کند به ورزشگاه می آید و تماشاگر می شود و نرسیده شعار حیا کن رها کن سر می  دهد و به سراغ شیر سماور می رود.
این قبیل افراد که تعدادشان نیز اندک و حسابشان از طرفداران و هواداران واقعی جداست می توانند در یک چشم به هم زدن  جو ورزشگاه را آلوده بکنند و به ضرر تیم، ناخواسته اقدام بکنند.
آ سید چشم غره ای به من رفته و ادامه می دهد از کجا شروع بکنم؟ برخی ها که این روزها میدان را برای تاختن مهیا می بینند برای خود در دنیار هواداری حکومتی راه انداخته اند و دفتر و دستکی را تصاحب نموده اند. این تعداد قلیل به بیماری خود بزرگ بینی مبتلا شده اند و اعتقاد بر آن دارند که حرف آنها حجت، غیر قابل برگشت و لازم برای اطاعت است، در غیر اینصورت آنهائی که بر خلاف آنها تفکر داشته باشند خونشان مباح و مرگشان روا و عین صواب است.
همین هفته گذشته این تماشاگر نماها چه قشقرقی که راه نه انداختند. هر چه از دهان مبارکشان درآمد در آن گروهها و چه می دانم کانال ها گفتند و آبرویی برای فوتبال ما باقی نگذاشتند. حالا یکی مدام حریف می طلبید و می گفت بیائید حضوری حسابهایمان را تسویه بکنیم. می گفت رو در رو سخن گفتن نتیجه بخش است چرا که یکی از دو باید ساکت گردد و با پذیرش مشتی سنگین و محکم دهان ببندند و اطرافیان را از وراجی هایش راحت نمایند.
یکی دیگر  را سراغ دارم که به جرم یکی دو کلمه انتقاد روزگارش سیاه شده است.حتی زن و بچه اش نیز از عنایات آنها محروم نشده اند. تهدید های تلفنی و اینکه اگر باز هم انتقاد بشود و بگوید بالای چشم فلان آقای دوست داشتنی و محترم ابرویی وجود دارد دمار از روزگارشان در می آورند و یا اینکه فردی به ساحت مقدس یکی اهانت کرده و یا فردی را مقصر قلمداد نماید فورا انگ اخلاقی به وی و دوستانش بزنند و از یک مسیر نامردی و به دور از مردانگی بخواهند او را ساکت بکنند.
آ سید گفت: این قبیل افراد آبروی هواداران صادق و راستین را برده و جهنمی برای آنها که عمر خود را در روی سکو ها گذرانده اند ایجاد کرده اند و اگر حامیان این قبیل افراد به ظاهر هوادار نخواهند در مقابل یکه تازی ها و بی حرمتی های آنها به ایستند و از ادامه راه آنها ممانعت بکنند برای تو در ملاقات های بعدی حرف های زیادی برای گفتن خواهم داشت.




آقا سید و طرفداران دو آتشه فوتبال

رفیق نابی دارم به نام آقا سید که هر از چند گاهی به من سر می زند و جویای احوال می گردد . آقا سید ما که به خلاصه به وی آ سید می گوئیم یکی از طرفداران پر و پا قرص ورزش و بخصوص فوتبال است. شب و روز خود را با فوتبال سپری می کند و اطلاعاتی دقیق، کافی و وافی از فوتبال روز ایران و دنیا دارد ولی از آنجائیکه یک عکس با شورت ورزشی ندارد او را قبول ندارند و تا در بحث ها و اظهار نظر ها می خواهد لب باز کند و حرفی بزند می گویند اول عکس با شورت ورزشی و بعد سخن گفتن در مورد ورزش.
آ سید معتقد است که عکس با شورت ورزشی این روز ها به چماقی برای خاموش کردن صدای منتقدان به حساب می آید. فردی که در دوران جوانی شورت ورزشی به پا کرده و به جای فوتبال بازی کردن، چمن زمین را شخم کرده حالا ورزشی تر از افرادی که عمری را در ورزش و هواداری از آن گذرانده اند به حساب می آیند .
او از فضای حاکم بر ورزش و فوتبال اردبیل بسیار گله مند است و می گوید برخی ها با رفتار و حرکات خود نمی گذارند آخر عمری آب راحت از گلوی ما پائین برود. تماشاگر برای خود هویت دارد و شخصیت. هواداری از یک تیم معنی و مفهوم خاص دارد. گاهی وقت ها کسی که در خانه با مادرش و یا همسرش دعوی کرده و به حالت قهر از خانه بیرون می آید و جائی برای گذران اوقات فراغت پیدا نمی کند به ورزشگاه می آید و تماشاگر می شود و نرسیده شعار حیا کن رها کن سر می  دهد و به سراغ شیر سماور می رود.
این قبیل افراد که تعدادشان نیز اندک و حسابشان از طرفداران و هواداران واقعی جداست می توانند در یک چشم به هم زدن  جو ورزشگاه را آلوده بکنند و به ضرر تیم، ناخواسته اقدام بکنند.
آ سید چشم غره ای به من رفته و ادامه می دهد از کجا شروع بکنم؟ برخی ها که این روزها میدان را برای تاختن مهیا می بینند برای خود در دنیار هواداری حکومتی راه انداخته اند و دفتر و دستکی را تصاحب نموده اند. این تعداد قلیل به بیماری خود بزرگ بینی مبتلا شده اند و اعتقاد بر آن دارند که حرف آنها حجت، غیر قابل برگشت و لازم برای اطاعت است، در غیر اینصورت آنهائی که بر خلاف آنها تفکر داشته باشند خونشان مباح و مرگشان روا و عین صواب است.
همین هفته گذشته این تماشاگر نماها چه قشقرقی که راه نه انداختند. هر چه از دهان مبارکشان درآمد در آن گروهها و چه می دانم کانال ها گفتند و آبرویی برای فوتبال ما باقی نگذاشتند. حالا یکی مدام حریف می طلبید و می گفت بیائید حضوری حسابهایمان را تسویه بکنیم. می گفت رو در رو سخن گفتن نتیجه بخش است چرا که یکی از دو باید ساکت گردد و با پذیرش مشتی سنگین و محکم دهان ببندند و اطرافیان را از وراجی هایش راحت نمایند.
یکی دیگر  را سراغ دارم که به جرم یکی دو کلمه انتقاد روزگارش سیاه شده است.حتی زن و بچه اش نیز از عنایات آنها محروم نشده اند. تهدید های تلفنی و اینکه اگر باز هم انتقاد بشود و بگوید بالای چشم فلان آقای دوست داشتنی و محترم ابرویی وجود دارد دمار از روزگارشان در می آورند و یا اینکه فردی به ساحت مقدس یکی اهانت کرده و یا فردی را مقصر قلمداد نماید فورا انگ اخلاقی به وی و دوستانش بزنند و از یک مسیر نامردی و به دور از مردانگی بخواهند او را ساکت بکنند.
آ سید گفت: این قبیل افراد آبروی هواداران صادق و راستین را برده و جهنمی برای آنها که عمر خود را در روی سکو ها گذرانده اند ایجاد کرده اند و اگر حامیان این قبیل افراد به ظاهر هوادار نخواهند در مقابل یکه تازی ها و بی حرمتی های آنها به ایستند و از ادامه راه آنها ممانعت بکنند برای تو در ملاقات های بعدی حرف های زیادی برای گفتن خواهم داشت.




رواج تهمت زنی و رفتار غیر اخلاقی در فوتبال اردبیل

بعد از پایان رقابت های لیگ دسته یک و سقوط تیم شهرداری، حرف و حدیث های زیادی در بین دوستداران فوتبال مطرح شده و هر فردی با توجه به داشته ها و اطلاعاتش در این زمینه اظهار نظر می کند. در این میان فضای حاکم بر فضای مجازی و گروه های مختلف کاملا تاسف آور و ناامید کننده می باشد. حرف هایی که در این گروهها رد و بدل می شود بهیچ وجه در شان فوتبال ما و برازنده دوستداران و هواداران فوتبال اردبیل نبوده و نیست و متاسفانه دیده می شود حتی برخی از افرادی که به دلیل شرایط خاص خود نباید در چنین فضایی لب به سخن باز کنند اقداماتی می کنند که واقعا دل انسان را به درد می آورد.

هواداران واقعی فوتبال آنهایی نیستند که این روزها در فضای مجازی میدان داری می کنند و هر آنچه دوست دارند می گویند و سعی می کنند بر سر موضوعی که می توان مستند و با منطق در موردشان حرف زد حق را زیر پا می گذارند و فضای مجازی را به فضائی برای هواداری های بی پایه، پوچ و بی اساس تبدیل می کنند.

عده ای لب به انتقاد می گشایند و از عملکرد تیم، باشگاه و مدیریت و افکار حاکم بر آن سخن می گویند و جمعی دیگر به طرفداری از باشگاه و درست در نقطه مقابل منتقدین قرار می گیرند و در نهایت فضا را ملتهب ، آلوده و غیر قابل تحمل می نمایند و تاسف در این است همه آنهائی که خواسته و ناخواسته در این عرصه وارد شده و یاوه گویی و فحش دادن و حرمت شکستن را باب می کنند سنگ فوتبال را به سبنه می زنند و خود را دلسوز، عاشق و هوادار تمام عیار معرفی می کنند.

بحث ما در این نبوده و نیست که یکی از طرفین را تایید و دیگری را رد کنیم و یا از جمعی حمایت کرده و جمعی دیگر را ناحق و قلدر خطاب کنیم ، بحث ما بیشتر بر سر رعایت اخلاق اسلامی، حفط حرمت ها و لزوم رواج بحث منطقی و علمی بوده و هست.

کسی که طرفدار واقعی فوتبال است هیچوقت قلم را به ناحق بر روی کاغذ به حرکت در نمی آورد و آن کسی که سنگ هواداری از یک مجموعه، باشگاه و شخصی را به سینه می زند حرمت نمی شکند، ناسزا نمی گوید و با مزاحمت های تلفنی آرامش یک خانواده را به هم نمی زند.

این حرکات و رفتارها اگر در ارتباط با طرفداری از فوتبال ، یک فرد و یک مجموعه باشد در جامعه مطمئنا اثر منفی خواهد داشت و به جای تقویت آن چهره ها منجر به تضعیف خواهد شد.

برد و باخت و سقوط و صعود در ذات ورزش و فوتبال است. اینکه با یک پیروزی سرود من آنم که رستم بود پهلوان سر دهیم و با یک باخت دنیا را برای خود تاریک بکنیم و اصول مورد قبول جامعه را زیر پا بگذاریم هیچ دلیلی جز ضعف و ناتوانی، نا حق بودن و ریا و چاپلوسی نداشته و نخواهد داشت. خویشتن داری، دور اندیشی، صبر و حوصله، اقدام منطقی و درس گرفتن از گذشته می تواند دوای درد فوتبال ما باشد. اینکه بنشینیم و ساعت ها وقت گرانبهای خود را در فضا های مجازی با فحش دادن، تهدید کردن، ناسزا گفتن و حرمت شکستن ها سپری بکنیم چه نفعی می تواند به آینده فوتبال ما داشته باشد.

باید این را باور کنیم که عده ای دوست دارند فضای فوتبال و ارتباط بین علاقه مندان و هواداران و مطبوعاتی های اردبیل را تیره و تار بکنند، به هر اختلاف کوچک دامن بزنند و در نهایت آب را گل آلود بکنند تا ماهی مورد نظر و دلخواه خود را در این میدان صید کنند و آنگاه به ریش من و تو بخندند و ما نیز ناخواسته به مجری اهداف و نیات آنها تبدیل شده به همدیگر ناسزا می گوییم ، تماس های تهدید آمیز برقرار می کنیم، به همدیگر خط و نشان می کشیم غافل از اینکه دشمن مشترک ما است که از این اختلافات بی پایه بهره می برد و در نهایت آنها هستند که از این آشفتگی بازار استفاده کرده به مقصد می رسند.

دوستان عزیز ما در هر گروه یعنی چه منتقدین و چه هواداران باید اجازه دهند که مسائل در یک فضای سرشار از صمیمیت و حاکمیت منطق و عقل مطرح شود و از آنها برای بهبود وضعیت استفاده شود. همه ما باید توان و ظرفیت انتقاد و نقد را داشته باشیم . با حرکت های بچه گانه و تشکیل کمپین و راه اندازی گروه و عربده کشیدن نه مسئولی را تغییر می دهند و نه برای فردی حکم صادر می کنند.

اما آنچه در این میان می تواند خریدار داشته باشد حرف منطقی بر پایه مستندات و دلایل محکم و قوی می باشد . حرف ها باید گفته شود و جمع بندی آنها می تواند عصای دست مسئولان برای تصمیم گیری باشد. فحش و ناسزا ، تهدید و آبرو بردن، حمله مستقیم بدون ارائه دلیل و مدرک هیچوقت کارساز نبوده و نخواهد بود.

اینکه بیائیم همه زحمات و عرق های ریخته شده را نادیده بگیریم ، از دوندگی ها و تلاش های شبانه روزی چشم بپوشیم و در نهایت فقط نقاط منفی را ببینیم و کاری به اقدامات مثبت و قابل توجه نداشته باشیم  بی انصافی است و از سوی دیگر کور باشیم و کر و هیچ ضعفی را در مجموعه نبینیم و چشم بسته همه حرکات و افعال را در نوع خود در دنیا بی نظیر و مجریان آنها را مردان کامل و بی نقص به شماریم نیز نوعی خود شیفتگی و زیر پا گذاشتن حق و یا به عبارتی دیگر حمایت کورکورانه است که نمی تواند مورد قبول جامعه ما باشد.

ُروایت است از سالار و سرور شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) که فرمودند: کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند، و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.

حال که اکثریت قریب به اتفاق ما اردبیلی ها مدعی نوکری اباعبداله (ع) هستیم و خود را شیعه و پیرو آن امام بزرگ و معلم بی بدیل بشریت می دانیم باید منتقدان یعنی دوستان و دلسوزان خود را بیش از پیش دوست داشته باشیم . اگر به حرف ها و تذکرات آنها عمل نکنیم حداقل بی توجهی هم نکرده و به کمک یار و انصارمان آنها را از دم تیغ نگذرانیم. از طرف دیگر دشمنان خود یعنی مداحان و مجیز گویان و کاسه لیسان را از پیرامون خود دور کنیم . باور کنید اگر همین یک قلم جنس در فوتبال شهر ما رعایت شود خیلی از موانع کنار می رود و خیلی از مشکلات لاینحل حل می شود.

 




متبرک باد این شکست

تیتری که برای این مطلب انتخاب شده است برگرفته از یکی از نوشته های استاد عزیز ابراهیم افشار است که اگر اشتباه نکنم در سال 72 برای یک مطلب در ارتباط با شکست تیم ملی فوتبال استفاده کرده بود و امروز در سال 95 با سقوط تیم شهرداری به لیگ دسته دوم بعد از دو فصل حضور در لیگ یک می توان گفت که متبرک باد این شکست و این سقوط……..

متبرک باد این شکست هر چند که عده ای شعار چه یکی چه دویی، شهرداری خاطرخواتیم را سر دهند. متبرک باد ناسزاهایی که برخی از تماشاگرنماها در طول فصل و در بعضی از دیدارها سر دادند و داورها را از آن ها بی نصیب نکردند.

متبرک باد این شکست که حیا کن رها کن هایی که فضای ورزشگاه را به لرزه در می آورد موجبات تعویض های پی در پی سرمربیان را فراهم می ساخت و تیم ما هر چند که به دسته دوم مسافرت نمود ولی در تاریخ لیگ یک رکوردی جالب و ماندنی تعویض تعداد سرمربی در یک فصل را به نام خود ثبت نمود.

متبرک باد سرگردانی و بلاتکلیفی تماشاگران در میان عدم توافق هیات فوتبال استان و باشگاه شهردرای مبنی بر حضوررایگان تماشاگران در ورزشگاه.

متبرک باد همکاری های صمیمانه ، عاشقانه، مثال زدنی، ماندنی و بی نظیر هیات فوتبال استان با عوامل باشگاه در ارتباط با هر چه بهتر برگزار شدن دیدارهای خانگی و جلب رضایت تماشاگران.

متبرک باد حمایت همه جانبه اعضای شورای شهر بدون داشتن نگاهی منفی و غرض ورزانه به هزینه های انجام یافته و متبرک باد حمایت مسئولین استان از تیم برای اینکه بتوانند مسیر رفته را به آسانی و بدون دغدغه بپیمایند.

متبرک باد اقدام سر مربیانی که با هزار سلام و صلوات آمدند وبر روی نیمکت داغ، متزلزل و بی وفای تیم نشستند و در نهایت کارشان به جایی رسید که فرار را بر قرار ترجیح دادند و پشت سر خود را حتی برای یک لحظه کوتاه هم تماشا نکردند.

متبرک باد نام و یاد بازیکنانی که در نیم فصل از اردبیل کوچ کردند و بدون تحمل کوچکترین زحمتی تهران را به اردبیل ترجیح دادند و متبرک باد یاد یارانی که به جای رفته ها جذب کردیم و بعضی هایشان به دردمان نخورد و پول دادیم و بهره نبردیم.

متبرک باد بازیکن سالاری حاکم بر تیم و اصرار بر حضور برخی ها علیرغم ضعف ها و کم کاری ها و متبرک باد بلا و آسیبی که از این راه بر تیم وارد و کمر آن شکسته شد.

متبرک باد گل های ابتدایی و دبستانی که گلرهای ما خوردند و سیر نشدند. گل هایی که در فصل گذشته در کرمان نوش جان کردیم و گلی که این اواخر در ورزشگاه قدس در دروازه ما روئید. این گل ، هیچوقت طراوت و تازگی خود را در ذهن تماشاگران اردبیلی از دست نخواهد داد و صحنه آن  پیوست نام شهرداری و تیم پیکان در ذهن علاقه مندان فوتبال به بایگانی سپرده خواهد شد.

متبرک باد نام و یاد کسانی که همزمان با قبول مسئولیت در تیم با فوتبال آشنا شدند و رفته رفته به یک طرفدار دوآتشه و عاشق سینه چاک فوتبال تبدیل شدند و برای آن از جان مایه گذاشتند.

متبرک باد کسانی که جز خود و اطرافیان، اعتماد به دیگران ندارند و اندیشه خود را بکر، فکرشان را جوشان،احساساتشان را فوران، قدرت خود را بیکران، علم شان را بی نظیر و خودشان را علامه دهر می دانند و هر منتقدی را خائن، مغرض و کج اندیش به حساب می آورند.

و متبرک باد این شکست…….. این سقوط …… متبرک باد همه شکست ها….. و بالاخره متبرک باد آینده…..که بازندگان را بت نمی کنند …..جانم.