1

ای وای بر من و دل امیدوار من

بهراد در مقابل پاس قوامین تهران راه به جایی نبرد و در خانه شکستی دیگر را متحمل شد، تا امیدش برای ماندن و بقاء در دسته یک به ناامیدی تبدیل شود و پرونده حضور یک ساله اش در لیگ یک با تلخی عدم نتیجه گیری بسته شود.
چه بر سر رشته های گروهی اردبیل آمده است و می آید؟ چرا ورزش حرفه ای در منطقه ما تاکنون جایگاه مناسبی به دست نیاورده است؟ تا تیمی در رقابت های لیگ نتیجه نمی گیرد ، سقوط می کند، شکست های متوالی را می پذیرد، دست اندرکارانش پرچم و لوایی را بر افراشته می کنند به نام عدم حمایت مالی، نبود اسپانسر، وضعیت وخیم مالی و به عبارتی دیگر یک سر همه ناکامی ها را به مسئله ای به نام پول ربط می دهند.
شهرداری در فوتبال سقوط کرد، عدم حمایت و نرسیدن به موقع پول در صف مقدم دلایل سقوط قرار گرفت. در والیبال ، عقاب سبلان وقتی چند هفته ای پشت سر هم شکست خورد ، مصاحبه هایی بر روی خروجی خبرگزاری ها مبنی بر عد م حمایت و آن هم بیشتر حمایت مالی مطرح گردید. به طور کلی در شکست ها همه عوامل دخیل به نوعی در پشت بی پولی سنگر می گیرند و با پهن کردن سفره ای به نام عدم حمایت و نبود پول، همه کاسه کوزه های شکست و ناکامی را بر سر آن می شکنند. اما سقوط بهراد و شکست های این تیم در رقابت های لیگ دسته یک ، مسئله را بر عکس نشان داد. این تیم که مشکل مالی نداشت، بازیکنانش که به دلیل عدم پرداخت مطالبات هر روز قصه جدیدی سر نمی دادند، تکلیف مالکیت و روند اداره امور تیم هم که مشخص بود، سرمربی و کادر فنی بدو ن حاشیه به کار خود می پرداختند و هر روز نسخه جدیدی برای ایجاد حاشیه جدید برای تیم و بازیکنان نمی پیچیدند، پس این تیم چرا نتیجه نگرفت؟ چرا این تیم نتوانست در اندازه امکاناتی که در اختیار بازیکنان و کادر فنی بود نتیجه بگیرد؟ اینجا چه کسی مقصر است؟ کمیته تشخیص اهلیت، اداره کل ورزش و جوانان، شورا، شهردار، مجید حیدری، کادر فنی و یا آویزان های ورزش؟
بعد از سقوط شهرداری به لیگ دسته سه و ابقای عقاب سبلان در لیگ دسته یک والیبال، امید داشتیم بهراد دل امیدوار ما را در پایان فصل شاد بکند و سهمیه استان در لیگ یک فوتسال را برای فصل آینده حفظ بکند. اما شکست در مقابل پاس قوامین همه امیدها را بر باد داد و یک ناکامی دیگر در تاریخ ورزش و فوتسال اردبیل به ثبت رساند.