1

فضول باشی  و تخلف اساسنامه‌ای

دم دمای افطار زنگ زد، تا گوشی را برداشتم گفت: زیاد اذیت نخواهم کرد، همین الان مصاحبه‌ای دیدم که مرا به فکر واداشت، مسئول حقوقی فدراسیون فوتبال در مورد تخلفات عزیزی خادم و واریزی پول‌های بی‌زبان به حساب شخصی حرف زده و با اشاره به برخی از حقایق در مورد برکناری او وعده ارجاع پرونده به کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی را داده بود.

گفتم: اگر این ادعاهایی که صورت می‌گیرد صحت داشته باشد، امیدواریم که برخورد قاطع انجام گیرد و برای همیشه بساط این قبیل رفتارها از مرکز حکومت فوتبال ما برچیده شود.

گفت: من می‌گویم، آن‌هایی که تا دیروز برای عزیزی خادم سنگ تمام می‌گذاشتند الان چرا قدم پیش نمی‌گذارند و دلایل حمایت خود را از وی بیان نمی‌کنند. کسانی که در آستانه برگزاری مجمع برای برکناری عزیزی خادم در گردهمایی رؤسای هیئت‌های استانی شرکت کردند و در وصف وی قصیده سرائی نمودند الان چرا سکوت اختیار کرده‌اند؟ آن‌هایی که با رو شدن بسیاری از حقایق به‌سرعت برق تغییر موضع دادند و در صف هواداران مجمع قرار گرفتند آیا نباید دلایل این رفتار را بیان کنند.

گفتم: فضول باشی، حالت خوب؟ تب که نداری؟ نکند از شدت گرسنگی رشته کلام از دستش در رفته‌است. می‌خواهی به چه چیزی برسی؟

گفت: در میان موارد اتهامی که فغان پور اشاره کرده تخلفات اساسنامه‌ای در ردیف اول قرار دارد. یعنی چون عزیزی خادم در یک‌سال تصدی سرپرستی فدراسیون، اساسنامه را به‌طور کامل مورد توجه قرار نداده در کنار دیگر تخلفات، زمینه برکناری او فراهم شده‌است. حالا این آقای مسئول حقوقی فدراسیون می‌تواند با یک اطلاعیه درخواست انعکاس تخلفات اساسنامه ای هیئت‌های استانی را بکند و در نهایت مورد رسیدگی قرار بدهد. قانون، قانون است و در همه موارد باید جاری شود، اگر تخلف اساسنامه‌ای برای عزیزی خادم جرم است آیا این کار در هیات های استانی صواب است؟

گفتم: تا ریشه باندها و بده‌بستان‌ها و زدوبندهای پشت صحنه در فوتبال جاری است، رفتار سلیقه‌ای در برخورد با اساسنامه اصلا تعجب‌آور نیست.

حرفم را قطع کرده و می‌گوید: روایت می‌کنند که مسئول کمیته امور استان‌های فدراسیون شخصی به نام حیدری است. او اگر دلش بیهحال فوتبال می‌سوزد و دغدغه قانون دارد و می‌خواهد وظیفه مهم نظارتی خود به هیئت‌های استانی را انجام بدهد و صادقانه رفتار نماید، چگونگی پایبندی هیئت‌های استانی به اساسنامه را بررسی بکند. اما می‌دانم که چنین چیزی امکان ندارد.

گفتم؛ فضول باشی عزیز، برو بر سر سفره بنشین و منتظر اذان باش. از این صحبت‌ها چیزی به دست نمی آوری و نتیجه‌ای عایدت نمی‌شود برو و روزی ات را از جای دیگری جستجو کن. یا حق.

 




فضول باشی  و کفاشیان همیشه خندان

فضول باشی به مرد خنده‌روی تحمیلی فوتبال علاوقه وافری دارد. همان آقایی که از دوومیدانی در فوتبال این مملکت سبز شد و با بهره گرفتن از هوش سرشارش، سال‌ها بر اریکه قدرت در فوتبال تکیه زد و تا می‌توانست در تقویت باند تحت فرمانش تلاش کرد و زمینه حفظ بافت مجمع و راحتی خیال از بابت آرای بالای مجمع را فراهم نمود.

همان مردی که کفاشیان اش می‌نامند و فوتبال استان اردبیل هیچ‌وقت محبت‌های بی‌پایان و اقدامات سازنده‌اش در ارتباط با ضربه زدن به آن را فراموش نمی‌کند. همان مسئول خدمت‌گذاری که حتی در زمان نایب رئیسی‌اش در فدراسیون، مجمع انتخاباتی استان اردبیل را از دست نمی‌داد و به هر وسیله‌ای ممکن خود را به اردبیل می‌رساند تا به خواسته‌های خود و دوستانش جامه عمل بپوشاند و از به‌هم خوردن ساختار مجمع برای روز مبادا جلوگیری نماید و بر حفظ منافع دوستان و آشنایان و همشهریانش تاکید نماید.

همان مرد همیشه خندان که حال‌وروز فعلی استان  دست‌پخت دوستان گوش به فرمانش بوده‌است.

فضول باشی از طریق تلفن به من گفت: شنیدی که کفاشیان بدجوری دلش به حال فوتبال ایران سوخته و فرموده‌است که برای فوتبال ما خوب نیست که با سرپرستی اداره بشود؟

گفتم: خوب دیگر چه فرمودند؟ آیا نگفتند که وضعیت امروز حاصل مدیریت چندین ساله او و دوستان و یارانش بر فوتبال این مملکت است؟ آیا نفرمودند که دوست دارند بازهم بیایند و منت بر سر فوتبالی‌ها بگذارند و بهره بردن از قدرت تصمیم‌گیری و عنایت به رفقا را نصیب فوتبال مملکت نمایند و با قدرت در اختیار هیات های استانی باشند؟

نگفتند که می‌خواهند در آستانه جام‌جهانی به فوتبال برگردند و همراهان و رفقا را برای تماشای بازی‌ها به ذکر بفرستند و در خدمت صاحبان رأی مجمع باشند؟

گفت: برادر این‌همه هزینه داده‌شده تا اثرات مدیریت کفاشیان ها، تاج‌ها، بهاروند ها و طالقانی‌ها از فوتبال زدوده شود. فوتبالی ها چقدر باید از یک سوراخ گزیده شود؟ آیا برای این فوتبال باز هم باید تاج‌ها و کفاشیان ها بیایند و طالقانی‌ها و بهاروند ها را حاکم بکنند و آن‌ها بر اساس خواسته‌هایشان به استان‌ها عناوین مختلف از جمله قرار گرفتن در میان استان‌های برتر هدیه بدهند؟ بیایند در استان‌ها بگردند و سیاحت بکنند و به ریش هواداران فوتبالی‌ها بخندند؟

نه، دوران آن‌گونه رفتارها به پایان رسیده و پرونده افرادی چون کفاشیان ها و تاج ها در فوتبال مملکت بسته شده‌است و حالا نوبت هواداران دو آتشه و سینه چاکان دل‌سوخته آن‌ها فرا رسیده که در نقاط مختلف کشور کارنامه در زیر بغل، روانه منازلشان بشوند تا برای مدتی فوتبال این مملکت را از همه محبت‌ها، عنایت‌ها، خدمت ها  بزرگی‌شان بی‌نصیب فرمایند.

گفتم: راست گفتی، فوتبال کشور  به یک خانه‌تکانی نیاز دارد. خانخ تکانی که بتواند فوتبال این مملکت را از کنگر خورده های لنگر انداخته نجات بدهد. ان شااله.

 




فضول باشی وسایه شوم

فضول باشی خیلی خوشحال بود. از شادی در پوست نمی گنجید، خنده از روی لب هایش محو نمی شد، همه اش می گفت: جانم و ای جانم، نمردیم و سایه شوم ورزش اردبیل را شناختیم، عامل بدبختی ورزش و برخی از رشته های ورزشی چون فوتبال معرفی شد، چقدر بی تفاوت بودیم و در این سال ها در آستین خود دشمن پرورش می دادیم. باید کسانی را که با ترفند های مخصوص و شگردهای ناب، عملیات محیرالعقول و برنامه ریزی خاص سایه شوم ورزش اردبیل را شناسایی کردند، بوسید و مدال افتخار کاشف سال اردبیل را به آن ها اعطا کرد.

اگر از اطرافیان خجالت نمی کشید بعید نبود که از فرط شادمانی حرکات موزون نیز انجام بدهد، دور خودش می چرخید و مدام می گفت: “سایه شوم ورزش اردبیل اعدام باید گردد”، “سایه شوم فوتبال بیچاره باید گردد”.

گفتم: چه خبر است؟ چرا مثل لاستیک های پنجر دور برداشته ای؟ تو را تاکنون چنین سر حال ندیده بودم، ما را نیز بی نصیب نکن، در این فضای گرانی شب عید، جار و جنجال طرح صیانت و دعوای دسته جمعی در شمال استان باید اتفاق خیلی مهمی افتاده باشد که تو بشکن می زنی و سر از پا نمی شناسی؟

فضول باشی نفسی چاق می کند، دستی به سر و صورتش می کشد و همچون معرکه گیران نگاهی به اطراف می اندازد و می گوید: یعنی تو نمی دانی؟یعنی تو سایه شوم ورزش استان را نمی شناسی؟ یعنی پیام ها به تو نرسیده و تو این قدر بی خبر  از اوضاع و احوالی؟ باورش سخته، خودت را به کوچه علی چپ مزن و بیا بنشین و بگو که علت این نامگذاری و شوم بودن سایه ات در ورزش را بگو. حتما پشت پرده این نامگذاری حکمتی وجود دارد. این ها را بگو و حال امروز ما را کاملِ کامل بکن.

گفتم: افاضه می فرمایید. این طور که می گویید من سایه شوم ورزش اردبیل هستم و خیلی هم عالی. دست کسانی که این اصطلاح را به کار بردند، درد نکند. حداقل تو یکی را که سالی یک بار هم از ته دل نمی خندیدی این طور به وجد آورده اند. ولی اگر حوصله داری برای تو ابعاد مختلف این لقب سال را می توانم به طور خلاصه توضیح بدهم. خوب گوش کن و در وسط حرف هایم با پاهای بدون جوراب وارد نشو.

مگر در ورزش صاحب پست و مقام و میز و صندلی هستم و یا در فدراسیون‌ها به نام ما کرسی وجود دارد که سایه ما شوم باشد و مانع از پیشرفت کارها.

معمولاً سایه شوم مال کسانی است که در ورزش صاحب ‌منصب‌اند و قدر قدرت‌اند و زور دارند. سایه ما هرچقدر هم که بدشگون باشد و نامبارک، چون در امور اجرایی ورزش دخالتی نداشته و بر صندلی مدیریت رشته‌ها تکیه نزده‌ایم، اثرگذار نمی‌تواند باشد. وای از کسانی که در ورزش ما جولان می‌دهند و سایه شوم‌شان سال‌هاست بر آن حاکم بوده و دمار از روزگارش درآورده‌اند. سایه ما هرچقدر هم که شوم باشد، خیال آقایان راحت، در امور اجرایی هیچ‌وقت تأثیرگذار نخواهد بود.

ولی اگر بعد رسانه‌ای را در نظر بگیریم حق با آن ها می باشد. چرا که سایه ما بر سر آن‌هایی که در ورزش اقدامات غیرقانونی و خودمحورانه بکنند، گسترده‌است. کسانی که بیش‌از ده سال در این استان، مدرک تحصیلی کاردانی را به‌جای کارشناسی به کار گرفتند و یا 28 سال سن را به جای 35 سال سن  قرار دادند و یا شرط دارا بودن پنج سال سابقه مدیریت را برای کسانی که حتی یک کلاس درس را اداره نکرده بودند، مباح شمردند و یا استعلام برخی از اعضای هیئت‌رئیسه را بر خلاف قانون در نظر نگرفتند، سایه رسانه ما را شوم که چه عرض کنم حتی بالاتر از آن باید قلمداد نمایند.

آن‌هایی که دوست دارند در ورزش استان خود ببرند و بدوزند وقتی با افشاگری‌ها و بیان واقعیت‌ها از طرف ما روبرو شوند، حق دارند سایه ما را شوم و بدیمن قلمداد بکنند. این گفته‌ها و این پیام‌ها نمی‌توانند در گستردگی این سایه شوم بر سر آن‌هایی که در ورزش قوانین را رعایت نکنند و یا حریم برخی از رشته‌ها را به حیاط‌خلوت تبدیل بکنند تأثیر داشته باشد. به شوم بودن سایه خود در راستای خدمت به ورزش و کنار زدن پرده‌های تزویر و ریا از چهره برخی مدعیان دروغین خدمت‌گزاری به ورزش افتخار می‌کنیم.

فضول باشی حرفم را قطع کرد و گفت: خوب است بدانی به تو منفعت طلب هم گفته اند.

گفتم:. راست می‌گویند، مگر مثل برخی‌ها از ورزش و سفره‌ی گسترده‌ی آن متنعم شده ایم که منفعت‌طلب باشیم؟ با هزینه بیت‌المال در خیابان‌های تایلند قدم زده‌ایم و یا از جیب بیت‌المال برای ما بلیط مسکو تهیه کرده‌اند و یا در اندیشه‌ی عزیمت به قطر می‌باشیم؟ و یا به بهانه جلسات مختلف، دوستان و سینه چاکان را همراه خود کرده و در شهرهایی چون اصفهان و مشهد به گشت و سیاحت پرداخته‌ایم؟ آیا امکانات دولتی در اختیار ماست که منفعت‌طلبی و سوء استفاده بکنیم؟ آیا زمین ورزشی و یا سالن سرپوشیده در اختیار داریم که به نزدیکان خود واگذار نماییم و به هر ترتیبی که می‌خواهیم عمل کنیم؟ از چه راهی باید در ورزش منفعت‌طلبی بکنیم؟ آیا از یک جای ورزش حق الزحمه نظارت، بازرسی و یا مأموریت گرفته‌ایم؟ آیا در فکر به قدرت رسیدن در هیئت های ورزشی و یا ادامه وضع موجود در مدیریت برخی از رشته‌ها هستیم ؟ آیا در فکر و اندیشه مهندسی کردن مجامع و اتهام زدن به این و آن می‌باشیم؟ آخر چگونه می‌توانیم در ورزشی که حتی یک چوب کبریت‌اش در اختیار ما نیست، منفعت‌طلبی بکنیم؟

خلاصه وقتی برخی از عزیزان در مقابل حرف حق کم می‌آورند، چاره‌ای جز پناه بردن به ریسمان پوسیده و دامن کلمات تاریخ گذشته ندارند ولی به قول قدیمی‌ها حرفی نزنیم که ”پیشمیش تویوغوندا گولمغی گلسین“. یاحق.

 

 




فضول باشی و توصیه به سکوت  در قبال برخی از رشته‌های ورزشی

فضول باشی آمد تا بگوید به این دنیا و به زیبایی‌ها و ظاهر آن نباید دل بست. گفت: سرایی که فریب‌کاری و ناهمواری آن قابل رویت است، چرا باید بر آن تکیه زد؟ برای گذران عمر، چه نیازی به خالی کردن زیر پای دیگران، دروغ گفتن، برنامه چیدن و خود را بزرگ و بزرگ جلوه دادن است؟
او افزود: برخی‌ها چنان دل در گرو پست ها و مقام‌ها دارند که به هیچ بهایی حاضر به واگذاری آن نبوده و نیستند. مدام می‌خواهند، باشند و برای این‌که به این مهم برسند، دست به هر کار و به هر اقدامی می‌زنند.

گفتم: فضول باشی باز چه شده‌است که این‌قدر از بی‌ارزشی دنیا حرف می‌زنی؟ چه کسی حالی از تو گرفته‌است که تا این حد بلبل زبان شده‌ای؟ هم می‌دانند که این دنیا وفا ندارد و اعتمادکردن به آن جز پشیمانی حاصل دیگری نخواهد داشت.

گفت: روزی هارون‌الرشید به بهلول گفت: آیا دوست داری خلیفه شوی؟

بهلول گفت: هرگز

هارون الرشید پرسید: چر

بهلول گفت: چون من با وجود این عمر کم، مرگ سه خلیفه را دیده‌ام. اما شما مرگ یک بهلول را ندیده‌اید.

حالا برخی‌ها در دنیای ورزش چنان دلبسته میز مدیریت شده‌اند که علاوه‌بر مهندسی کردن مجمع انتخاباتی و جابه‌جایی مهره‌ها و سر کار آوردن آدم‌های خودی و حرف‌شنو، سفارش می‌کنند که دیگر نامزدها بی‌دلیل اسباب زحمت خود و اطرافیانشان نشوند چرا که تا سال ۱۴۰۴تغییری صورت نمی گیرد:

گفتم: فضول باشی این عزیز حتما پیش‌گویی قوی و صاحب کرامات است. وقتی در یک انتخابی، فوردی چنین قاطعانه و امیدوارانه حرف بزند پس حتما از خیلی چیزها می‌تواند خبر داشته باشد. او حتما به یک نقطه و به یک مرکز ثقلی وابسته‌است که می تواند قاطعانه صلاحیت‌ها ابلاغ نشده، مژده پیروزی سر دهد و ادامه‌دار بودن ریاست را اعلام بکند.

گفت: تو هم عجب آدم ساده اب هستی، قول و قرارها گذاشته شده و همه‌چیز به خیر و خوشی برنامه‌ریزی‌شده است. من اگر جای دیگر کاندیداها بودم از همین امروز غزل خداحافظی از کاندیداتوری می‌خواندم و عطای آن را به لقایس می‌بخشیدم.

گفتم: اتفاقی نیفتاده، تاریخ مجمع انتخاباتی مشخص نشده و از همه مهم‌تر صلاحیت‌ها اعلام نگردیده تو می‌خواهی برای پرچم‌داران تحول در برخی از رشته منطقه جشن پیروزی را برای سومین بار متوالی تکرار بکنی؟

گفت: تو چشم دیدن موفقیت دیگران را نداری. این‌همه تحول و موفقیت در ورزش را نمی‌بینی و درک نمی‌کنی. سه دوره چیه، برخی‌ها سند مالکیت هیئت‌های ورزشی را به نام خود زده و مدیریت در آن را مادام‌العمر کرده اند. مهندسی کردن یک مجمع با نفرات محدود کار سختی که نیست.
گفتم: انسان باید صداقت داشته باشد. باید از ظرفیت کافی برای قبول و تن دادن به واقعیت‌ها برخوردار باشد. تا زمانی‌که انسان منافع خود را در هر مسئولیتی که برعهده دارد محور قرار بدهد و همه‌چیز و همه اقدام را حول حفظ این منافع و موقعیت انجام دهد، برای هیچ تحول و تغییر در ساختار نباید امیدوار شد.مطمئن باشید اوضاع را آن‌قدر رام کرده‌اند که تغییر در جو آسمان آن نشدنی است. به‌نظر می‌رسد در روزهای پیش رو سکوت اختیار کردن و تماشای زرنگی ها، طمع‌ورزی‌ها، سخن‌چینی ها، اتهام‌زنی‌ها، کینه‌توزی‌ها و دم بر نیاوردن ها بهترین کاری است که می‌توان در صحنه‌های مربوط به بعضی از رشته‌های ورزشی انتخاب کرد. خودتان را خسته نکنید، صورت‌جلسه انتخاب برای امضای اعضا آماده‌است و جای هیچ‌گونه نگرانی نیست. یاحق.

 

 

 




فضول باشی و قصه ثبت‌نام کاندیداهای هیئت فوتبال استان

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. این ضرب‌المثل کاملاً در وصف داستان ثبت نام کاندیداها برای به دست آوردن صندلی ریاست هیئت فوتبال استان  صادق است.

وقتی همه‌چیز روشن و آشکار است چرا باید وقت تلف شود، هزینه اضافی انجام بگیرد و برای عده‌ای فضای میدان‌داری و یا هواداری و چماق‌داری و زیر آب‌زنی فراهم شود؟ وقتی شرایط حاکم بر روند انتخابات از ماه‌ها قبل بر وفق مراد و خواسته برخی‌ها باشد سینه پاره کردن دیگران چه دلیل و چه علتی دارد؟ وقتی مهره‌ها را شناسایی و بر روی آن‌ها سرمایه‌گذاری شده این ثبت نام‌ها و فرایندهای بعدی آن چه صیغه‌ای می‌باشد؟

آن‌هایی که دوست دارند به کاخ حافظ برسند به نصایح، پیش‌بینی‌ها و گفته‌های کسانی که بدجوری برای پیروزی مطمئن هستند گوش نمی‌کنند و خود را به درد سر می‌اندازند و بی‌خود و بی‌جهت انرژی مصرف می‌کنند.

به‌جرئت می‌گویم که همه این کارها جز اجرای یک سناریوی ازپیش‌تعیین‌شده چیز دیگری نیست. آن‌ها بهتر است بروند و کنار بکشند و بگذارند آن‌ها که برای این کار از ماه‌ها قبل برنامه‌ریزی کرده و مهره‌ها جابجا نموده و با عده‌ای هم‌قسم شده‌اند به‌راحتی و بدون استرس به نتیجه برسند.

گفتم: فضول باشی از راه نرسیده این چه بساطی است که راه انداخته‌ای، برو استغفار بکن. مهندسی کردن مجمع و یا مهره چینی‌ها ساخته  ‌و پرداخته‌ی ذهن معیوب و عقل ناقص تو می‌باشد. من ده‌ها دلیل و مصاحبه و گفتگو می‌توانم برای شما نشان بدهم که همواره گفته‌اند، اساسنامه ملاک و معیار اقدام در هیئت فوتبال استان است. ادعایی به این بزرگی که نمی‌تواند شعار و یا دروغ باشد. برو برادر، برو و مقداری به دنیای بعد از مرگ فکر کن تا این‌همه به پروپای مردم نپیچی و زحمات عده‌ای را در برگزاری یک مجمع بی‌طرفانه و منصفانه زیر سوال نبری.

گفت: به تو چه وعده‌ای داده‌اند که این‌قدر تغییر موضع داده و مرا متهم می‌کنی. من فضول باشی هستم و هیچ‌وقت بدون دلیل حرف نمی‌زنم. تو که این‌قدر دو آتشه طرف‌داری می‌کنی آیا توان پاسخ گفتن به یک سؤال را داری؟

گفتم: جان هر کسی که دوست داری سؤال‌های سخت و محرمانه و طبقه‌بندی مپرس. اگر سؤال‌ات معمولی باشد من در خدمت‌ام. هیچ ایرادی ندارد، یا قدرت پاسخ‌گویی خواهم داشت و یا مثل خیلی‌ها به‌آرامی از کنار سؤال تو گذر خواهم نمود.

گفت: مردومردانه می‌توانی آقای گل مسابقات لیگ به‌اصطلاح برتر استان را معرفی بکن؟

حرف‌اش را قطع کردم و گفتم ول‌کن بابا به من و تو چه مربوطه که چه کسی آقای گل شده است. اصلا در مکتب ما و در حوزه استان اردبیل اتفاقات روی‌داده در لیگ محرمانه ‌است. اطلاع‌رسانی نمی‌کنیم.  بسوز و دق مرگ بشو. اطلاعات لیگ ما مخصوص ازما بهتران است، تو را سنه نه. برو به کار و زندگی‌ات برس و زیاد در حوزه مسئولیت دیگران سرک نکش.

در ادامه گفت: تا افرادی چون تو در این ورزش و فوتبال هستند امیدواری برای بهبود حال‌وروز آن سرابی بیش نیست. تو می‌گویی حرفی نزن، انتقادی مکن و ما را از وضعیتی که داریم قدمی رو به جلو حرکت نده. ده‌ها سال در وضعیت فعلی ماندن و فکر پیشرفت را از ذهن دور کردن، هدف تو می‌باشد.21/8/1400).

فضول باشی نمی خواهد ساکت بشود: تو آزادی و مختار که هر جور می‌خواهی فکر بکنی و قضاوت نمایی ولی من بار دیگر به کاندیداهای ریاست هیئت فوتبال به‌جز آقای خاص نصیحت می‌کنم که بی‌خود و بی‌جهت خود و دیگران و فدراسیون‌نشین‌ها را اذیت نکنند، نتیجه قابل‌پیش‌بینی است، پس  متحمل زحمت نشوید.

فصول باشی با صورتی برافروخته و چشم‌هایی از حدقه درآمده و صدایی لرزان افزود:: آیا این کاندیداها آمده‌اند که به فوتبال خدمت کنند؟ دور از لطف نیست که به این لطیفه کوچک دقت کنند.

عربی، غلام می‌خرید. برده‌فروش گفت: عیب‌‌اش را هم بگویم که در رختخواب بول می‌کند.

عرب گفت: اگر رختخواب یافت، هر کاری که می خواهد، بکند.

 




فضول باشی و عاشقان و دلداده‌های مدیریت

امیدواریم برخی از مدیران ما از شوری چشم حسودان و زخم زبان خناسان در امان باشند. مدیرانی که تحول‌آفرین بوده و در حوزه کاری‌شان تا می‌توانستند از ریسمان روزمرگی ویزان شده‌اند! هفته‌ها را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند.‌ بخش اولش را در مرکز استان سپری می‌کنند و قسمت دوم را به مأموریت پایتخت دل می‌بندند و کارها و امورات شخصی را هم از رسیدگی و سرکشی کردن بی‌نصیب نمی‌کنند. بر تعداد بازدیدها و ملاقات‌ها برای تولید خبر و بیشتر دیده شدن در فضای مجازی می‌افزایند تا شاید فرجی حاصل شود و دل مسئولین تصمیم‌گیر در تغییروتحول مدیران را به رحم آورند و حاشیه امنی برای مدیریت پروازی از نوع بومی‌اش به دست آورند.

به فضول باشی می‌گویم تو چرا این روزها سربه‌هوا شده‌ای؟ نصیحت می‌کنم که سرت به کار خودت باشد. راهی که انتخاب کرده‌ای به صلاح نیست، می‌ترسم این زبان صاحب مرده، سرت را به باد بدهد. پارا‌ از گلیم خودت بیشتر دراز نکن و زیاد به پروبال ازما بهتران و شب خوابیده و صبح مدیر شده ها مپیچ. امیدواریم، استاندار جدید برای سبک و سنگین کردن مدیران، میزان حضور آن‌ها در مرکز کشور و اثرات آن در روند اجرایی کارهای مربوط به استان حساس باشد. خودش در عرصه مدیریت پیراهن‌ها پاره کرده‌است و می‌داند که چگونه باید با بازیگران قهار در عرصه مدیریت برخورد نماید.

فضول باشی که عصبانیت در چهره‌اش معلوم و مشخص بود حرفم را قطع می‌کند و می‌گوید: آن‌هایی که با وزش باد مسیر عوض می‌کنند و در جهت حفظ موقعیت و صندلی مدیریت از رنگی به رنگ دیگر درمی‌آیند، نمی‌توانند مدیری موفق، دلسوز و مفید فایده بشوند. نسخه‌ای که آن‌ها برای پیشرفت امور و توسعه منطقه می‌پیچند زهر است و عاملی برای عقب‌ماندگی و تشدید آن. در مرام آن‌ها هر اقدامی برای ماندن و نفس‌کشیدن در دنیای مدیریت و ریاست، مباح و حلال است. نمکدان شکستن و ترویج مرام و مسلک نامردی و دست زدن به رفتارهای چندش‌آور و تعظیم و کرنش‌های شرم‌آور و از همه بدتر، اتراق در فضای دروغ و چنگ انداختن به دروغ‌گویی به کار معمولی و روزانه این قبیل افراد تبدیل می‌شود.

گفتم: آقایی که تو باشی باید به آینده و به‌کارگیری نیروهای متعهد، صادق، بدون حاشیه و عاشق خدمت بی‌منت امیدوار باشی. مدیر ارشد استان گویا مصمم است که برای همیشه بساط تملق و چاپلوسی، آمارسازی، جعل خبر، خودبزرگ‌بینی، فخر فروشی و نگاه از بالا را در دستگاه‌های اجرایی جمع بکند، از مأموریت‌های غیرضروری و حضور بی‌ثمر در پشت در اتاق وزرا و معاونین ممانعت نماید، نیروهای جوان، خلاق، اخلاق‌مدار و پای‌بند به نظام و انقلاب را دعوت به کار نماید، از باج دادن به گروه‌های سیاسی، باندهای زوار در رفته، افراد امتحان پس داده و فرصت‌طلبان زر پرست و زراندوز و گرفتاران در بند پست و مقام خودداری کند، عدالت را در سطح منطقه تعمیم بدهد و یأس و ناامیدی را در اردوی مخالفان توسعه و پیشرفت استان مستولی نماید.

گفت: بلبل‌زبانی می‌کنی و مدام وعده‌های شیرین می‌دهی. چه کسی در این استان از مدیران پاک‌دست، راست‌گو و پرتلاش حمایت نمی‌کند؟ البته حساب کسانی که فقط برای رسیدن به اهداف شخصی عنوان فعال سیاسی و اجتماعی و … را بر خود نهاده‌اند از اکثریتی که دل‌ در گرو خدمت به مردم و جامعه دارند، جداست. دغدغه من و امثال من سپردن امور استان به نیروهای لایق و چهره‌های فعال و جوانان خوش‌نام و عاشقان نظام و انقلاب و دوستداران استان و منطقه است. باید کسانی که به مسئولیت در استان به‌عنوان پلی برای رسیدن به مقام‌ها و صندلی‌های بالاتر نگاه می‌کنند، امکان فعالیت داده نشود. استان به کسانی که خود را در مقطع زمانی فعلی وقف مردم بکنند، نیاز دارد و امیدواریم که استاندار جدید جز این عمل نکند و کار را در استان به دست کاردان بسپارد و پرونده همه کسانی را که با ارتباطات سیاسی، سببی، نسبی و… به مدیریت رسیده‌اند، مختومه نماید.




فضول باشی و مدیران بومی پروازی

تا به امروز در ارتباط با مدیران، اصطلاحات مختلفی را شنیده‌ای ولی گوش‌کن که می‌خواهم یک اصطلاح ناب، جدید و پرمعنی را برای شما تعریف بکنم. هزاران حرف در دل این اصطلاح جای دارد و اگر دقت بکنی به‌خوبی منظور من را درک خواهی کرد. حال به من بگو تا حال مدیر بومی پروازی شنیده و یا دیده‌ای؟

گفتم: فضول باشی، این روزها خیلی سیاسی شده‌ای، همه تو را فضول باشی ورزش می‌شناسند ولی گویا قصد داری که موضع ات عوض و سیاست را جایگزین ورزش بکنی. بگذریم، این اصطلاح مدیر مدیر بومی پروازی چه صیغه‌ای است، این اختراع جدید تو می‌باشد؟ بگو که قصد و هدف تو از ابداع و آن چه بوده‌است؟

گفت: بابا ورزش را کم کم دارم فراموش می کنم. نیازی به صحبت در این مورد نیست. گویا حال ورزش اردبیل خوب است و دست‌اندرکاران آن به فکر پیچیدن نسخه شفابخش به دیگر رشته‌ها هستند. حال بد برخی از رشته‌ها ازجمله وزنه‌برداری کشور را گویا ما می‌خواهیم خوب بکنیم. همه چیر در ورزش عالی و سر جای خودش است و بنابراین روزم را با سرکشیدن به مجامع سیاسی سپری می‌کنم. خوب گوش‌کن و ببین درچه اوضاعی گرفتار شده‌ایم. بعد از معرفی وزرا، برخی از مدیران که بومی هستند به مدیر پروازی تبدیل‌شده و مدال پرافتخار مدیر بومی پروازی را به سینه زده‌اند.

گفتم: بیکاری و به‌دنبال بهانه می‌گردی تا موضوعی را مطرح بکنی و در دنیای سیاست اسمی برای خود دست‌وپا نمایی. سیاست چون ورزش نیست که هر چه دل تنگ ات بخواهد بر زبان بیاوری، این‌جا ممکن است با یک کلمه و یا با یک جمله برای همیشه پرونده ات را مختومه بکنی.

فضول باشی نگاهی پرمعنی به من انداخت و گفت: من حرف حق را می‌زنم حال اگر کسی خوشش نیاید مختار است ولی می‌گویم تا حداقل در اصلاح رفتارشان همت بکنند و همه‌چیز را فدای ماندن در مدیریت و قدرت خلاصه نکنند.

در ادامه افزود: این قبیل مدیران که پایه‌های کاخ مدیریت را لرزان می‌بینند برای استحکام بخشیدن به پیچ‌های صندلی قدرت به تکاپو افتاده و سه روز در هفته را به تهران می‌روند تا با حضور دست به سینه در وزارت‌خانه، مراتب ارادت، عشق و علاقه‌مندی به وزیر و تیم او را نشان بدهند. جالب‌تر این‌که وقتی وزیر در وزارتخانه نباشد و یا در جلسه‌ای حضور داشته باشد از موقعیت استفاده کرده برای زیارت روی چون ماه نمایندگان استان به مجلس شورای اسلامی سری می‌زنند و قربان‌صدقه می‌روند و خود را مدیری حرف گوش‌کن و ارادتمند معرفی می‌نمایند.

گفتم: بزرگوار اگر این قبیل رفتارها که ادعا می‌کنی صحت داشته باشد بهترین دلیل برای ضعف و ناتوانی و عدم کارایی یک مدیر می‌باشد. مدیری که با رفتارهای نسنجیده به‌دنبال بحث های انحرافی و متوجه کردن اذهان مسئولین به موضوعات فرعی باشد، شایستگی پوشیدن قبای مدیریت را نخواهد داشت. مدیری که به‌دنبال کارهای صوری، ادایی و سطحی باشد در میانه راه ترمز می‌برد و مدیری که از محتوا و باطن غافل باشد و به‌ظاهر و فرم امور دل خوش بکند سرنگونی‌اش حتمی خواهد بود.

فضول باشی با خونسردی گفت: به این قبیل دوستان که خیلی مدعی هم هستند می‌گویم که:

به که مشغول به این شغل نسازی خود را

این نه کاری‌است مبادا که ببازی خود را




فضول باشی و ترفند‌های تبلیغاتی در انتخابات شورا

فضول باشی کمتر به سیاست دل می‌بندد و اکثرا از سیاسیون دوری می‌کند و دوست ندارد در حیطه و حوزه مسئولیت آن‌ها سخنی بگوید و اظهار نظری بکند.

او معتقد است که وقتی به ورزش “یا علی” گفته است باید تا جان دارد در راه قولی که داده ثابت قدم باشد و به این دلیل است که فکر و ذکر و کارش شده ورزش.

وقتی برای من از انتخابات شورا سخن گفت، تعجب کردم و گفتم تو را چه به سیاست؟ آیا فلسفه وجودی شورا را می‌دانی؟ آیا با وظایف شورا کوچک‌ترین آشنایی داری؟ سرِ کارمان نگذار، برو به فکر سوژه‌های جدید در ورزش استان باشد و کار شورا و شورائیان را به اهلش بسپار.

فضول باشی نگاه تندی به من کرد و گفت: چرا ناراحتی؟ گناه که نمی‌کنم. یک بار هم شده می‌خواهم در مورد کاندیداهای شورای شهر حرف بزنم. چنین بکنم جرمی مرتکب می‌شوم؟ وقتی همه شهر در ارتباط با ورزش اظهار نظر می‌کنند و خود را در این عرصه کارشناس می‌دانند و مدام در حوزه تخصصی ما دخالت کرده و یکه تازی می‌کنند ما نمی توانیم برای آن‌ها یکی دو کلمه سخن بگوییم؟

گفتم: چرا جوش می‌آوری؟ با زبان روزه برای تو عصبانی شدن خوب نیست. حوصله داشته باش. راست می‌گویی به عنوان یک شهروند که می‌خواهد در پایان خرداد ماه در پای صندوق‌های رأی حاضر بشود، حق داری نظرت را بگویی، ما سرا پا گوش هستیم هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو.

گفت: خدا را شکر، خوشحالم که تأییدم کردی، کاش من هم کاندیدا می‌شدم، می‌توانستم نظر خیلی‌ها چون تو را جلب بکنم ولی چه کنم، بسوزه پدر بی‌پولی که ما را نقره داغ کرد و افسرده نمود.

به او گفتم قرار نشد ناله سر بدهی و از بد روزگار ناله بکنی. بگو چرا به شورا و کاندیداهای آن حساس شده‌ای. خیالت راحت، از قدیم گفته‌اند: هر کسی را بهر کاری ساخته‌اند. اگر تو یکی برای شورا انتخاب بشوی توان و عرضه اداره امور را نخواهی داشت. بچسب به شغل خودت و راهی را که در پیش گرفته‌ای ادامه بده.

فضول باشی گفت: ارواح همشیره ابوی محترمتان، این سیاست شماست که می‌خواهید من را در یک چارچوب محدود بکنید و از دیگر نعمت‌های موجود در جامعه محرومم نمایید. گوش کن بگویم تا ببینی چه کارهایی که در دنیای انتخابات اتفاق نمی‌افتد.

دست‌هایش را محکم به هم کوبید و ادامه داد: این روزها بازار کانال‌های فعال در عرصه انتخابات شورا غوغا می‌کنند. هر کسی که صبح زود از خواب بیدار می‌شود کانالی را راه اندازی کرده و رو به سوی ستاد نامزدها می‌گذارد. از خود و کانال و هوادارانش قصیده‌ها می‌خواند و تعریف‌ها می‌کند و در نهایت نظر آن‌ها را برای عقد قرارداد و پرداخت مبلغ قابل توجه برای تبلیغ جلب می‌کند. عکس‌های رنگی در کنار متن‌های کیلویی منتشر می‌کند و از تأثیرگذاری در روند انتخابات سخن‌ها می‌گوید.

به او گفتم: مگر چیز جدیدی کشف کرده‌ای آقای نابغه! این چنین روشی از سال‌ها قبل مرسوم بوده و آدم‌های ضعیف و بدون پایگاه اجتماعی و علاقه‌مند به مطرح شدن از این کارها زیاد انجام می‌دهند.

گفت: عجله نکن، بقیه‌اش جالبه، همین‌ها که برای تبلیغ از کاندیداها کارت‌های هدیه گرفته‌اند به راه اندازی کانال‌های جعلی نیز اقدام می‌کنند و همان نامزدها را مورد انتقاد قرار داده و میهمان حملات شدیدی می‌کنند.

گفتم: جانِ من این چه حرفیه که می‌زنی، چرا باید بر علیه نامزدی که ازش هدیه گرفته‌اند، اقدام بکنند؟

فضول باشی خنده تلخی کرد و گفت: خوب این حرفم را گوش کن. وقتی به زیارت نامزد می‌روند تنها راه خنثی کردن حملات کانال‌های ناشناس را پرداختن بیشتر و تعریف و تمجید در کانال خود می‌دانند و شرط آن را شل کردن سر کیسه توسط کاندیدا تلقی می‌کنند. یعنی آن‌ها هم “از توبره می‌خورند و هم از آخور”.

وی ادامه داد: آیا زجر آور نیست که با این ترفندها و پول‌های بی‌حساب خرج کردن‌ها و ریخت و پاش‌ها می‌خواهند بروند شورا و آنگاه به مردم خدمت بکنند؟ باورش خیلی سخت است و شنیدن چنین روایاتی سخت‌تر و طاقت فرساتر.

به او گفتم: فضول باشی، به این قبیل قضایای ورود نکن. در این کارها به جز کاندیداهایی که به این ذلت‌ها تن می‌دهند کس دیگری مقصر نیست. به تو چه ربطی دارد. دارندگی و برازندگی، پول دارند، خوب هم دارند و می‌خواهند خرج بکنند. تو چرا دل درد می‌گیری. زبانت را گاز بگیر و به پر و بال کانال‌ها مپیچ. خودت که التفات داری، زبان سرخ سر سبز می دهد به باد. احتیاط کن.

گر جانت به کار است نگهدار زبان را

جانست و زبان است و زبان دشمن جان است

 




فضول باشی و پیروزی شهرداری گرگان

فضول باشی گفت: عجب بازی بود، اوج احساس و شور و حساسیت در این مسابقه موج می‌زد، آن هایی که تماشای این دیدار را از طریق جعبه جادویی از دست دادند، ضرر کردند. در رقابت ورزشی چنین اتفاقاتی که در تاریخ ماندگار می‌شود، خیلی کم روی می‌دهد.

گفتم: مرد مؤمن، با زبان روزه و با حرارت از ویژگی‌های یک مسابقه سخن می‌گویی، اول بگو که منظورت کدام دیدار است که این قدر به دلت نشسته و تو را واله و حیران کرده است.

گفت: سومین فینال لیگ برتر بسکتبال منظور من است. چه بازی بود، در ثانیه‌های آخر بارها جایگاه قهرمان عوض شد. این مسابقه اگر تماشاگر داشت چه لحظه‌هایی که ثبت نمی‌شد. اوج زیبایی بسکتبال و هنر بازیکنان آن در این بازی به نمایش گذاشته شد. شک نکن که این دیدار و حرکت زیبای بازیکن گرگان و کسب سه امتیاز در دو صدم ثانیه مانده به پایان مسابقه، خیلی‌ها را به این رشته علاقه‌مند کرد. چه لذتی بردیم از این بازی و چه کیفی کردیم. آنچه از تلویزیون دیدیم، همه چیز عالی بود. خلاصه، ‌ای کاش لیگ‌های برتر همه رشته‌های ورزشی چنین پرشور باشند و تماشاگران را با عظمت و بزرگی و تأثیر روحی و روانی ورزش آشنا نمایند.

به فضول باشی گفتم: تو این حرف‌ها و تعریف و تمجید از یک جمعی را بدون هدف بر زبان نمی‌آوری. تو کجا و فصیده بلند خواندن در وصف یک تیم کجا، اصلا به قیافه‌ات و سابقه‌ات نمی‌خورد. تو با این قبیل موضعگیری‌ها غریبه‌ای مگر اینکه هدفی پشت آن بوده باشد. با زبان روزه عذاب‌مان نده، حرفت را بگو و خلاص.

فضول باشی غضب آلود نگاهم کرد و گفت: اسم تیم را بگو، می‌ترسی، یا حساب و کتابی در میان است که جرئت نمی‌کنی نام تیم را اعلام نمایی؟ تو که ادعای خبرنویسی و آشنایی به امور ورزش را داری اگر اسم تیم را می‌دانی بگو تا من قصد نهایی‌ام را از طرح این موضوع بیان بکنم.

گفتم: خوب، شهرداری گرگان، راحت شدی، تو چرا به این اسم حساسیت داری؟

گفت: حالا شد، خان پسر. شهرداری گرگان با شهرداری اردبیل تفاوت دارد؟ چند روزی است که موفق به حل این معادله نشده‌ام. نکند تشکیلات شهرداری گرگان یک مجموعه مستقل است؟ اصلا گرگان فرمانداری و بازرسی دارد؟ مگر شهرداری آن شهر زیر نظر وزارت کشور نیست؟ آیا لیگ برتر بسکتبال رقابت‌های حرفه‌ای بوده و یا آماتور است؟ نکند عنوان شهرداری بر رروی تیم قهرمان یک عنوان عاریتی و تشریفاتی است؟

گفتم: این سؤالات را چرا مطرح می‌کنی؟ در این مملکت اگر قانونی و یا بخشنامه‌ای است در همه نقاط باید ساری و جاری بشود. تهران و گرگان و اردبیل و شیراز نداریم. تو بیکاری؟ در ایامی که فکر و ذکرت باید به روزه و عبادت باشد، نشستی و دو دو تا چهارتا می‌کنی و از حرف زدن پشت سر این و آن دست نمی کشی.

فضول باشی آه عمیقی کشید و گفت: من حرف بدی که نزدم، مگر به کسی اتهام زدم و یا خدای ناکرده حاشیه‌سازی کردم. من یک جمله می‌گویم اگر جواب آن را می‌دانی با گفتنش یک سیلی محکم بزن دهانم و همه چیز را ختم به خیر کن. من می‌گویم چرا شهرداری گرگان می‌تواند در لیگ حرفه‌ای تیم‌داری بکند و حتی بازیکن خارجی در اختیار بگیرد ولی شهرداری اردبیل نتواند یک تیم فوتبال در لیگ آماتور دسته سه تحت پوشش قرار بدهد؟ همت بکنند و علت این رفتار دوگانه را بگویند و برای همیشه به این بحث‌ها خاتمه بدهند.

گفتم: فضول باشی عزیز و گرامی، در آستانه انتخابات شورا رابطه ما را با خیلی‌ها تیره نکن. به نظرم مهم‌ترین تفاوت ها را باید در مسئولین مناطق مختلف جستجو کرد. در شهری مثل گرگان به ورزش و نقش آن در جامعه و ادای وظیفه در قبال جوانان فکر می‌کنند ولی در شهر ما این قبیل مسائل گویا جایگاهی ندارد. در آن مناطق چون اراده‌ای برای کمک به ورزش و جوانان وجود دارد، فکر می‌کنند، چاره می‌اندیشند، همه دست به دست هم می‌دهند و برای رسیدن به هدف تلاش می‌کنند و اینجا مسائل در باندبازی‌ها و جناح بازی‌ها خلاصه می‌شود.

گفت: اشتباه نکن، ما هم خوب برنامه می‌ریزیم و برای رسیدن به هدف می‌جنگیم ولی کمی تا مقداری به خود و اطرافیان بیشتر اهمیت می‌دهیم. آن‌هایی که باید به فکر مردم و انجام وظیفه باشند حالا در اندیشه تشکیل تیم

و حمایت از کاندیداهای شورا و محکم کردن پیچ‌ها برای ماندن در مسئولیت‌ها هستند. راست هم می‌گویی ما را چه به فعالیت در ورزش و تیم داری، ولی شک نکن که این وضعیت قابل تحمل نیست اما اگر همتی بشود اوضاع ورزش می‌تواند بر وفق مراد باشد.

 




فضول باشی  و لیگ به اصطلاح برتر استان

برخلاف معمول این بار من به سراغ فضول باشی رفتم و با تماس تلفنی خواستم که سال جدید را به او تبریک بگویم. تا صدای من را شنید با دلخوری گفت: در اوضاع اقتصادی حاکم نه عید می‌چسبد و نه تبریک گفتن. تعطیلات تمام نشده توان جیب من تمام شده و قدرتی برای خرید لوازم مورد نیاز نمانده است. پس نه حوصله تو را دارم و نه می‌خواهم حرف‌هایت را بشنوم و نه دوست دارم از اوضاع ورزش بگویم و یا از وضعیت کرونا و تعداد بستری‌‌ها و فوتی‌‌ها از تو بپرسم.

گفتم: چه خبره داداش، عید و این همه یأس، تو را من خوب می‌شناسم تو از چیزی ناراحتی که اینجوری آب چند حوض را با هم مخلوط کرده‌ای. تو را اگر بالای دار هم ببرند از اظهار نظر در مورد ورزش و فوتبال محال است که عقب نشینی بکنی. من را با بقیه مسائلی که برشمردی کاری نیست، در سال جدید چند جمله‌ای در مورد ورزش و فوتبال بگو تا عیدی تو به ما تلقی شود.

پشت تلفن آهی کشید و گفت: چندی پیش رئیس هیئت فوتبال استان گفته است که در سال 99 بیشتر از 80 مسابقه فوتبال و فوتسال برگزار شده اما متأسفانه از نتایج این مسابقات و شکست‌‌ها و پیروزی‌‌های به دست آمده حرفی نزده است. این دوستان حاکم در فوتبال استان، عشق کمیت داشته و اصلا با کیفیت رابطه مناسبی ندارند. گویا موفقیت را فقط در کمیت جستجو می‌کنند و به نظر می‌رسد با این دیدگاه و تفکر است که هر روز یک شکست جدیدی برای فوتبال اردبیل به ارمغان می آورند.

وی ادامه داد: به یک مورد دیگر نیز اشاره بکنم و بماند تا سر فرصت بیشتر که با هم حرف بزنیم. چرا مسابقات فوتبال بزرگسالان شروع نمی‌شود؟ همان رقابت‌‌هایی که آقایان نام لیگ برتر بر آن نهاده‌اند. انشااله که نگویند کرونا دلیل بر عدم شروع این رقابت هاست چرا که اولا حضرات در فضای بسته، مسابقات فوتسال را آغاز کردند، حالا به کیفیت، تعداد تیم‌‌ها و نحوه برگزاری و ورودیه‌‌های دریافتی فعلا حرفی نمی‌زنیم، ثانیا مسابقات فوتبال کشوری در اردبیل برگزار شده است پس به چه دلیلی هیئت فوتبال استان این مسابقات را آغاز نکرده است. حالا فردا که مهلت معرفی تیم‌‌ها برای لیگ سه و حذفی فرا می‌رسد می‌خواهند چه کار بکنند؟ آیا باز هم به فکر توجه به دوستان و اقربا و یا باج دادن به این و آن خواهند بود و نام قهرمان استان را زیبنده تیم های دوست و پشتیبان خواهند کرد؟

گفتم: فضول باشی عزیز، حرف از این کار‌ها گذشته است. خودت را خسته نکن. در این استان گویا مسئولین در ارتباط با شنیدن مسائل فوتبال پنبه در گوش فرو برده‌اند. فعلا آقایان کار‌های واجب‌تری از توجه به فوتبال دارند. زیاد حرص نخور، قند خونت بالا می‌رود و فشار خونت نیز مویرگ پاره می‌کند. برو استراحت کن. در استان ما فوتبال کیلویی چند؟ یاحق.