1

آزموده را آزمودن، حکایت ورزش ما

آزموده را آزمودن یکی از مشکلات عمده ورزش به شمار می رود. این دردی است که گریبانگیر ورزش در سطح کشور است و اختصاص به ورزش استان و منطقه ندارد.
کم تر به چهره های جوان و جویای نام و کسانی که در زیر سایه نام ها و نشان های برخی ها قرار گرفته اند فرصت ابراز وجود داده می شود.
برخی ها از نظر مدیریتی و اداره یک مجموعه ممکن است ضعف داشته باشند، برخی ها احتمال آن دارد از نظر برخورداری از خصوصیات و ویژگی اخلاقی نتوانند رضایت همه را جلب کنند و ممکن است عده ای هم باشند که به دست آوردن قدرت و قرار گرفتن در یک موقعیتی را وسیله ای برای تسویه حساب ها و انتقام گرفتن ها بدانند و این احتمال نیز وجود دارد که فردی شایستگی کامل برای قرار گرفتن در راس اموری را نداشته باشد و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند و برای وی پستی و میز ریاستی دست و پا بکنند.
هر چه بگویند که جان دل بابا کارنامه ات ضعیف، همکارانت متزلزل و جایگاهت در جامعه ورزش صفر است قبول که نمی کند هیچ ،در مقابل با اجیر کردن برخی از افراد معلوم الحال در مقام تلافیمی آید و تلاش می نماید همچنان سنگری را که در دست دارد حفظ کند و هیچ حرف منطقی و اصولی را نپذیرد.
آزموده را آزمودن، دور باطل را تکرار کردن، از یک سوراخ دو بار…. که چه عرض کنم چندین و چند بار گزیده شدن نمی تواند کار آدم های عاقل، دوراندیش و علاقه مند به ورزش باشد.
حالا اگر بخواهیم زیاد در این رابطه سخن بگوییم آنهایی که طرح این قبیل مسائل را به ضرر خود و یارانشان می بینند، بحث هایی را طرح کرده و از هر وسیله برای خنثی کردن انتقادها و موجه جلوه دادن خود استفاده می کنند . از جمله این که ادعا می کنند انتخاب رئیس یک هیات ورزشی به رای اعضای مجمع بستگی دارد و اما کسی نمی گوید که روند انتخاب اعضا در مجامع چگونه است و رایزنی هایی که قبل از جلسه مجمع انجام می شود و قول و قرار هایی که گذاشته می شود بر چه اساس و مبنایی انجام می پذیرد؟
چرا آن کسی که رای اش مشخص کننده سرنوشت یک رشته ورزشی است نمی پرسد و با خود نمی گوید که کارنامه کسی که برای چندمین بار جهت قرار گرفتن در راس یک هیات تلاش می کند چه بوده است؟ چرا اشاره نمی کند افرادی که سال های قبل در هیات ها بوده اند چه گلی بر سر ورزش زده اند که دوباره فیل شان هوای هندستان کرده و برای خدمت بی منت پیشقدم شده اند؟ چگونه نمی خواهند از پیشینه دلباختگان خدمت به ورزش بدانند که آیا آن کسی که زمانی به یک رشته پشت کرده و در نیمه راه فرار را بر قرار ترجیح داده است می تواند در همان رشته و یا رشته ای دیگر منشا خدمات باشد؟
آنهایی که بدون بررسی و فقط با در نظر گرفتن رابطه ها یا خشنود کردن این و یا آن و یا به خاطر ساخت و باخت های پشت صحنه رای می دهند و سرنوشت یک رشته ورزشی را در دام حرکات زشت خود فدا می کنند باید بدانند که ظلم در حق حق الناس می کنند و مسلما فردای قیامت باید در برابر پروردگار بزرگ و قادر منان نسبت به عملکرد خود جوابگو باشند.
 




فوتبال اندر خم کوچه بی توجهی

از فوتبال اردبیل و ظلمی که به آن در سال های اخیر روا داشته شده هر چقدر گفته شود کم است. باید گفت و نوشت تا شاید دلی به رحم آید و برای آن توجهی بکند و از آوارگی و دربدری و باری به هر جهت بودن نجاتش بدهد.
درد فوتبال اردبیل آنقدر زیاد و زجر آور است که دل هر علاقه مندی را می آزارد. کسانی که به این رشته ورزشی عشق می ورزند و در سال های اخیر سوختن و از بین رفتن آن را دیده و کاری از دستشان برای نجات آن برنیامده، حسرت می خورند و بر شانس و اقبال نفرین می کنند که چنین روزگاری برای فوتبال اردبیل را به چشم می بینند و نمی توانند کاری انجام بدهند.
فوتبال اردبیل بعد از سال ها درخشش و کسب افتخار امروز به وضعیتی دچار شده است که حرفی برای گفتن در موردش دیگر وجود ندارد. ممکن است برخی ها که سهمی هرچند کوچک در وضعیت اسفبار موجود داشته باشند این حرف را نپذیرند و منقدین را افرادی مغرض، فرصت طلب، باج خواه، منقلی و دشمن ورزش و فوتبال قلمداد نمایند ولی آمار و ارقام و مقایسه سال های گذشته با وضعیت سال های اخیر خود می تواند سندی گویا برای اثبات همه ادعاها باشد.
باشگاه داری در حد حرف
یکی از بزرگ ترین و مهم ترین معضلاتی که فوتبال استان با آن مواجه می باشد نبود سیستم اصولی باشگاه داری در آن است. اصلا باشگاهی  که بتواند حداقل پارامترهای مورد نیاز را داشته باشد در سطح استان پیدا نمی شود. اگر می بینینم که در برخی از سطوح رقابت های استانی جمعی از اسامی تیم ها به عنوان باشگاه ردیف می شوند این باشگاه ها فقط در حد حرف و استفاده از عناوین است و اگر پای درد دل کسانی که گردانندگان آنها می باشند بنشینیم آگاهی از مشکلات عمده ای که گریبانگیر آنها است می تواند اشک را در دیدگان آدمی بنشاند و دل به حال و روز آنها بسوزاند.
آیا می توان برای تیم هایی که از حداقل ها بی بهره هستند نام باشگاه بگذاریم و در ارائه آمار و ارقام به وجود شان فخر کرده و از سر صدقه آنها برای خود رزومه ای درست کرده و زیر سایه آن سینه بزنیم؟
فوتبال شهرستان ها
فوتبال شهرستان های استان داستان دیگری دارد. کافی است که نگاهی هرچند سطحی به اسامی و عناوین تیم های حاضر در رقابت های به اصطلاح لیگ استان انداخته شود آنگاه می توان به مرگ فوتبال در بیشترین مناطق استان مهر تائید زد.
آیا کسی هست که بپرسد تکلیف مدیریت فوتبال شهرستان هایی که مدت هاست بلا تکلیف هستند چه زمانی باید مشخص شود؟ در بعضی از شهرها، فوتبال به مصیبتی دچار شده است که می توان نمونه بودن آنها در سطح کشور را ادعا نمود.
از قدیم گفته اند دو درویش در یک گلیم نگنجند و این درست در مورد مدیریت فوتبال برخی از شهرستان ها صادق است که دو مدیر را به خود می بینند. یکی منتسب به هیات فوتبال استان و دیگری منتخب اداره ورزش و جوانان. در چنین شرایطی آیا می توان از فوتبال آن شهر و منطقه لنتظار معجزه داشت؟
شهرستانی مانند خلخال مدت هاست رئیس هیات فوتبالش به مرکز استان منتقل شده و بلاتکلیفی دامن هیات اش را گرفته است. هر چند که در آن ایامی هم که مسؤول هیات ساکن خلخال بود به جرئت می توان گفت که حتی یک ساعت هم وقت برای فوتبال صرف نکرده بود.
مجمع انتخاباتی و سالیانه
مجمع هیات فوتبال استان هم که بی نظیر و نمونه است. در شش سال گذشته برای یک بار هم که شده باشد مجمع سالیانه به طور قانونی و بر اساس اساسنامه تشکیل نشده و این در حالی است که برخی ها در گفته ها و نوشته ها مدعی می شوند که همه اقدامات آنها از سیر تا پیاز بر اساس اساسنامه فدراسیون صورت می پذیرد.
به راستی که برخی از این آقایان در مورد علاقه مندان فوتبال چگونه می اندیشند که فکر می کنند هر آنچه آنها بگویند و بر زبان جاری نمایند باید بپذیرند و روی حرف آنها حرفی نزنند؟
می گویند قرار است تا یک ماه آینده مجمع انتخاباتی برگزار شود . این بار نباید اجازه داده شود تا جمعی از دوستان، آشنایان و سرسپردگان با عناوین آنچنانی در مجمع حضور یافته و حق رای داشته باشند.
دبیرخانه مجمع برای شفاف سازی و از بین بردن هرگونه شک و شبهه در انتخاب اعضا و مهندسی کردن انتخابات حداقل 10 روز قبل از برگزاری اعضای مجمع را با عناوین و کارنامه و پیشینه در اختیار افکار عمومی قرار دهد تا با شفاف سازی بر هرگونه شایعات جانبدارانه قلم قرمز کشیده شود.
خانه نشینی پیشکسوتان
عزلت گزینی استخوان خرد کرده ها و کناره گیری از صحنه کسانی که عمری را در فوتبال گذرانده و سال ها خاک آن را خورده اند یکی دیگر از معضلات فوتبال منطقه می تواند باشد. آیا دردناک و زجرآور نیست که اکثریت آنهایی که حقی بزرگ بر گردن فوتبال اردبیل دارند امکان خدمت به آن را نداشته باشند؟
بارها گفته شده است که حرف زدن آسان است و مالیاتی بر آن نیست. خیلی ها در حرف مدعی اند که در خدمت پیشکسوتان و موسپید های فوتبال هستند ولی در عمل خلاف آن را به اثبات می رسانند و اگر منافع شان هم ایجاب بکند از  پیشکسوتان هزینه می کنند تا برای خود حاشیه امنیتی ایجاد بکنند.
کم لطفی مسؤولین
در سال های اخیر رسانه های مستقل و غیر وابسته در مورد فوتبال زیاد گفته اند. متاسفانه در بین مسؤولین گوش شنوایی وجود نداشته است. از فدراسیون فوتبال گرفته تا اداره کل ورزش و جوانان و مسؤولین رده بالای استان چون استاندار و فرماندار در ارتباط با فوتبال و شنیدن اوضاع حاکم بر آن با گوش های حفاظت شده توسط پنبه برخورد کرده اند تا زیاد با ناله ها و منم منم ها و رجزهای فاتحین قله ها خود را آزار ندهند و احیانا با بهبود اوضاع با دردسری تازه مواجه نگردند.
نمی دانم شاید من بی مقدار اشتباه می کنم و حتما نیز چنین است . استانداری که  چهار سال در منطقه حکمرانی کرد و الآن نیز با رفتنش به استان دیگر همچنان عده ای در تلاش هستند که از او بتی برای مردم بسازند و به هیچکس اجازه این که بگوید بالای چشم آن حضرت ابرو بوده است را نداده و به هر ترتیبی می خواهند دهان منتقدین را ببندند در مورد فوتبال کوچک ترین قدمی بر نداشت و حتی اظهار نظر خشک و خالی هم نکرد و در نهایت در زمان استانداری وی فوتبال اردبیل بزرگ ترین و فراموش نشدنی ترین ضربه های مهلک و سهمگین را بر تن خود احساس نمود.
نرود میخ آهنین بر سنگ
این مطلب را با داستانی از سعدی شیرازی به پایان می بریم.
گروهی در مسیری مال التجاره می بردند که ناگهان دزدان به آنها حمله ور شده و شروع کردند به غارت و چپاول مال التجاره ها. در میان کاروان که مورد حمله دزدان قرار گرفته بود لقمان حکیم هم بود.
شخصی به لقمان گفت چه خوب است که کلمه ای یا جمله ای حکمت آمیز بگویی تا دزدان بر سر رحم آیند و دست از غارت بکشند.
لقمان که سخن گفتن را بی فایده می دید جواب داد:
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از آن به صیقل رنگ
با سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین بر سنگ
 
 




غرور ثروت

امام صادق علیه السلام می فرماید: روزی مرد توانگر و ثروتمندی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد در حالی که جامه تمیز و گرانبهایی پوشیده بود. به خدمت آن حضرت آمد و در کنار آن حضرت نشست. در همین حال مردی با پیراهنی کهنه و چرکین و ظاهری فقیرانه وارد شد و در کنار آن توانگر نشست.
توانگر جامه خود را از زیر زانوها جمع کرد و از او فاصله گرفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ترسیدی از فقر او به تو چیزی برسدکه از او فاصله گرفتی؟
گفت: نه!
فرمود: پس چرا وقتی کنار تو نشست خود را جمع کردی و از او فاصله گرفتی؟
در پاسخ گفت: ای رسول خدا به راستی مرا همنشینی است(یعنی شیطان) که هر زشتی را برای من آرایش می دهد و هر زیبایی را برایم زشت می نماید. من نصف دارایی خود را به این مرد می دهم تا تلافی این اهانتی که به او کردم را کرده باشم .
رسول خدا(ص)به مرد فقیر گفت: آیا مالش را می پذیری؟
گفت: نه!
توانگر گفت : برای چه نمی پذیری؟
فقیر گفت: برای این که می ترسم آنچه در دل او آمده است در دل من هم رسوخ کند و من هم مانند او به ثروت و دارایی خود مغرور شوم و با بندگان فقیر خدا کاری کنم که این مرد امروز با من انجام داد.
در دوره و زمانه ای که در آن به سر می بریم علاوه بر کسانی که به مال و منال خود می بالند هستند کسانی هم که با موفقیت در برخی از زمینه ها خود را بالاتر و برتراز دیگران می دانند و تا می توانند فخر می فروشند و از زیبایی ها و نقاط مثبت خود می گویند و با دیده حقارت به برخی ها نگاه می کنند.
ثروت فقط در مال و املاک خلاصه نمی شود. برخی نسبت به پست و مقام شان سر را بالا می گیرند. تا امکان حضور در یک مسوولیتی را به دست می آورند کم تر به فکر فردا می افتند. نمی خواهند بپذیرند که همانطوری که آمده اند روزی هم باید از آن همه جلال و جبروت خداحافظی بکنند. نفس خود را نمی توانند مهار بکنند و دل به زیبایی های ظاهری دنیا نبندند. آنها چنان راه می روند که داستان فتحعلی خان لگزی را در اذهان زنده می کنند.
بد نیست بشنوید: فتحعلی خان لگزی وزیر و اعتمادالدوله بود. مست از باده کبر و غرور . از وی حرکتی ناصواب صادر شده بود که به صلاحدید اولیای دولت خاقانی چشم های او را برکندند.
بر در خانه وی چناری بودبسیار سالخورده که بیست ذرع قطر آن بود. معظم اله در زمان بینایی از فرط غرور و کبر آن را ندیده بود. در وقت کوری ٬هنگام سوارشدن پهلویش به چنار برخورد. به عتاب گفت: این چه چیز است؟ گفتند این چنار است. با عتاب گفت:کی این چنار به هم رسیده به در خانه من؟
عرض نمودند: عمر این چنار هزار سال بیشتر است.
به تندی گفت:ببرید این چنار را.
برخی ها آن قدر از باده غرور سرمست می شوند که حتی به نزدیک ترین دوستان٬آشنایان٬اساتید و اقربا نیز اعتنایی نمی کنند و هر چه هست برای خود می خواهند و دیگران را لاابالی٬ناکارآمد٬خائن٬مزدور٬بی سواد٬انگل٬مفت خور و ظالم به شمار می آورند.
عده ای هم تا چند کلاس درس خوانده و مدرکی می گیرند خود را بالاتر و برتر از همه می دانند و در گفته ها تلاش می کنند تا به نوعی با منم منم گفتن ها برای خود موقعیتی دست و پا بکنند و نامی از خود بر سر زبان ها بیاندازند.
جمعی هم به ژن خوب افتخار می کنند .هر چند خودشان نالایق و بی تدبیر و ناکارآمد بوده باشند به برخی ها تکیه می کنند و به شوق آنها می خواهند ره صد ساله را یک شبه طی بکنند
همه این رفتارها و خود را بزرگ دیدن و برتر از دیگران تلقی کردن زشت ترین٬بدترین و زننده ترین صفت برای یک انسان محسوب می شود.
متاسفانه دیده می شود که برخی از این افراد در نصیحت کردن٬انتقاد کردن٬رقبا را کوچک شمردن٬خود را بی رقیب و بزرگ شمردن و حرمت زیر پا گذاشتن انقلاب می کنند و عمل می نمایند ولی در حرف خود را حامی٬دلسوز٬علاقه مند٬واله و عاشق ملت نشان می دهند و جمعی ها نیز تلاش می کنند از فرصت های به دست آمده بهترین استفاده را بکنند و اگر لازم باشد با آبروی دیگران هم بازی بکنند.
ورزش و روحیه حاکم بر آن می تواند بر خیلی از صفات ناپسند غلبه بکند. ورزش قادر است کسانی را که با صداقت و بی غل و غش در عرصه آن حاضر می شوند روحشان را جلا بدهد و آنها را برای برخورداری از یک زندگی سالم و روحیه سرشار از شور و نشاط رهنمون بکند و در فضای زندگی آنها سایه مهربانی٬یک رنگی ٬تواضع و پاکدامنی بگستراند.
افرادی که اخلاق زشت و ناپسندی چون غرور و خودبزرگ بینی در وجودشان رخنه کرده است می توانند با مدد گرفتن از ورزش و ویژگی های آن در زدودن آثار این زشتی ها به خوبی عمل نمایند.
اگر باشند کسانی که غرور و خودپسندی در تک تک سلول های بدن آنها لانه کرده و در ورزش نیز خود را صاحب نظر٬پیشکسوت٬استاد٬قهرمان و مدیر قلمداد می کنند در صداقت شان باید شک کرد و به ادعاهای آنها ارزشی قائل نشد.




آغوش باز اردبیل برای استقبال از قهرمان ووشوی جهان

قهرمانی مقتدرانه فرزند قهرمان و دلاور اردبیل در رقابت های ووشوی جهانی موجی از شادی و غرور در بین مردم استان را موجب شد.

یوسفر صبری وقتی در دیدار پایانی در کم ترین زمان ممکن حریفش را شکست داد و در سکوی اول وزن منهای 75 گیلوگرم ووشوی جهان قرار گرفت مهر تایید دیگری بر توانایی ها، استعدادها، لیاقت ها و سزاواری های جوانان این دیار زد

قهرمانی تیم ملی ووشو جمهوری اسلامی ایران نیز خود بسیار غرور انگیز و افتخار آمیز بود. پایان دادن به حکومت چینی ها در این رشته حاصل زحمات شبانه روزی قهرمانانی بود که علی رغم کمبودها، نارسایی ها و بی توجهی ها به عشق وطن و لیران اسلامی فعل خواستن را به خوبی صرف می کنند و برای سربلندی و سرافرازی ایران و ایرانی از هیچ تلاشی دریغ نمی نمایند.

یوسف صبری نامش در تاریخ ورزش این دیار در کنار بزرگانی چون علی دایی، حسین رضازاده، احد پازاج، علی اشکانی و …. ثبت و برای همیشه یادش موجب افتخار برای اردبیل و اردبیلی ها خواهد بود.

موفقیت های صبری ها یک شبه به دست نمی آید. این بالا رفتن از سکوهای قهرمانی حاصل روزها، هفته ها و ماه ها تلاشی است که ورزشکار به همراه مربیانش متحمل می شود. در فضای پر از کمبودها و نارسایی ها، نا مهربانی ها و کم لطفی ها و جو آلوده و مسمومی که بعضی وقت ها استشمام می شود صاحب گردن آویز طلاا شدن در رقابت های جهانی روسیه کاری بسیار بزرگ، ستودنی و قابل احترام است.

امید می رود مسولین برای ووشوی استان حساب جداگانه ای باز بکنند. کسب دو مدال طلا از رقابت های جهانی و مسابقات دانشجویان جهان در دو ماه گذشته پیام خاصی را می تواند با خود به همراه داشته باشد. این که هیات ووشو استان به همراه مربیان سازنده و امتحان پس داده شان به طور کامل حمایت شوند تا زمینه شکوفایی استعدادها را فراهم نمایند و دیگر قهرمانان افتخار افرین و مدال آور به نحو مطلوب مورد تشویق قرار بگیرند.

نشریه ورزش اردبیل این موفقیت را به اعضای هیات ووشو استان، مربیان پر تلاش ، مردم آبی بیگلو و خانواده صبری تهنیت می گوید.




فوتبال اردبیل نیازمند مسیری تازه

معاون ورزشی اداره کل ورزش و جوانان استان وعده داده است در آینده ای نزدیک مجمع انتخاباتی هیات فوتبال برگزار می شود. دوستداران فوتبال در سه سال گذشته در انتظار آن هستند که حرف ها و وعده ها در ارتباط با فوتبال و مدیریت آن به نتیجه رسیده و تکلیف آن مشخص شود.
این که در شش سال گذشته فوتبال اردبیل با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کرده و حاصل تلاش های مورد ادعا چه بوده است نیاز به بررسی بیشتر دارد تا زوایای تاریک و روشن قضیه به خوبی مشخص گردد.
در این راه باید به این موضوع نظر کرد که جایگاه واقعی فوتبال ما در سطح کشور در کجاست؟ امروز اگر طرفداران مدیریت فوتبال استان در خلوت عملکرد شش ساله را از نظر بگذرانند و به عبارتی دیگر خودی های هیات، منصفانه به قضاوت بنشینند حتما همراه با غیر خودی ها به این امر اعتراف خواهند کرد که فوتبال اردبیل از جایگاه واقعی خود فاصله گرفته و به حد کافی از آن دور شده است.
اگر این را بپذیریم که فوتبال استان در جایگاه اصلی و شایسته اش نیست باید از آن انتظار درخشش در میادین را در هر رده سنی و سطحی نداشته باشیم. شکست های پی در پی و ناتوانی در ادامه راه توسط نمایندگانش در لیگ های مختلف نباید تعجب آور باشد. چرا که همه آنها نتیجه از دست دادن جایگاه و سقوط از بلندی هاست.
مسیری که فوتبال ما در حال حاضر طی می کند دل خوش کردن به تک موفقیت ها و پرداختن مکرر به آنها است . در سال های اخیر عدم موفقیت ها، سقوط ها و از دست دادن موقعیت ها عین عدالت می تواند باشد چرا که وقتی حمایتی نباشد و برنامه ای تدوین نشود نمی توان با تیم ها و استان هایی که با برنامه ریزی اصولی و حساب شده سطح کار خود را متفاوت کرده اند مبارزه کرد.
وضعیتی که در حال حاضر تیم فوتبال ساوالان یوردوم مشگین شهر و تیم فوتسال شهید دهقانی با آن روبروست تایید کننده این نظرات است . اگر در سال های قبل که نمایندگان استان از رقابت ها کناره گیری می کردند چاره ای اندیشیده می شد امروز این مصیبت گریبانگیر ساوالان یوردوم نمی شد و یا زحمتکشان تیم فوتسال شهید دهقانی مجبور به اقدام برای واگذاری امتیاز به خارج از استان نمی شدند.
فوتبال اردبیل برای این که بتواند خود را از مصیبتی که به آن دچار است رها بکند و آینده خوبی را در پیش داشته باشد نیازمند اراده ای قوی است. اراده ای که علاوه بر به کارگیری نظرات اصولی و تدوین برنامه های صحیح در بعد نظارت بر اجرا نیز موفق عمل نماید.
باید قبول بکنیم که فوتبال استان با مشکلات عدیده ای مواجه می باشد. فوتبالی که در آن عوامل مختلف دست به دست هم داده و این سرنوشت را برای آن رقم زده اند . فوتبالی که در آن فرصت طلبانی امکان ابراز وجود پیدا کرده اند که فقط و فقط به دنبال منافع بیشتر خود هستند. آنها همواره سعی می کنند با گل آلود کردن آب و کاشتن تخم چند دستگی صحنه فوتبال را از صاحبان اصلی آن خالی نمایند و فضا را برای بهره برداری و ارتقای خود فراهم نمایند.
افرادی که چاپلوسی و مدیحه گویی بزرگ ترین هنرشان محسوب می شود تمایلی به قرار گرفتن فوتبال استان در مسیری تازه نشان نمی دهند و می ترسند اگر افراد شناخته شده و دارای کارنامه ای روشن و قابل قبول برای خدمت به فوتبال و جوانان دعوت شوند بازار آنها رو به کسادی و بی رونقی بگذارد و مجبور به خداحافظی با جایگاه غصبی و مفت به دست آمده بشوند.
کسانی که در مورد فوتبال و سرنوشت آینده آن می توانند تصمیم بگیرند از همه مهم تر و اولی تر دقت در انتخاب همکاران را باید مد نظر قرار بدهند. اگر آنها در تقسیم مسؤولیت ها چاپلوسی و تملق گویی افراد را مقدم بر شایسته سالاری بدانند و نسبت های فامیلی و قومی را بر رزومه های سرشار از موفقیت ترجیح بدهند نه تنها شاهد موفقیت در فوتبال منطقه نخواهیم بود بلکه روز به روز بر مشکلات فوتبال افزوده خواهد شد و این رشته پرطرفدار برای همیشه سقوط خواهد کرد. لود کردن آب و کاشتن تخم چند دستگی صحنه فوتبال را از صاحبان اصلی آن خالی نمایند و فضا را برای بهره برداری و ارتقای خود فراهم نمایند.
افرادی که چاپلوسی و مدیحه گویی بزرگ ترین هنرشان محسوب می شود تمایلی به قرار گزرفتن فوتبال استان در مسیری تازه نشان نمی دهند. می ترسند




حمید رفت و برگشت

قصه شهردار اردبیل هر چه بود تمام شد. شورای قبلی در بسیاری از موارد روشی منحصر به فرد داشت . کارهای زیادی در آن زمان می توانست انجام بپذیرد و در راستای توسعه استان مثمر ثمر واقع شود ولی عوامل بسیاری دست به دست هم می دادند تا در این مسیر سنگ اندازی هایی انجام شود که از مهم ترین آنها بحث استیضاح و خداحافظی لطف الهیان از شهرداری و در ادامه حمایت های انجام یافته و اقدامات فرمانداری و در نهایت بازگشت پیروزمندانه وی به ساختمان شهرداری بود.

شورای جدید هم که نیامده دست به کارهایی زد که تعجب برانگیز و جای سؤال بسیار داشت. لطف الهیان باز کنار گذاشته شد و به دنبال یک سری اقدامات ، اعلام آمادگی کاندیداهای مصلحتی و حرف های چند وجهی برخی از شورائیان باز هم لطف الهیان به شهرداری برگشت و سکان خدمت به مردم فهیم، ولایتمدار و حامی خدمتگزاران راستین و صادق را در دست گرفت.

در همان اوضاع آشفته ای که در شورای جدید عذر لطف الهیان را خواستند و اظهار نظرهای متفاوت و گاهی خارج از عرف را افکار عمومی شاهد بودند، همه دیدند که اقبال عمومی از شهردار کنار گذاشته شده بسیار و بسیار بود و به نوعی می توان گفت که رفتار و عملکرد مخالفان لطف الهیان در شورای شهر جدید سبد محبوبیت وی را در جامعه سنگین و سنگین تر کرد.

در این نوشته قصد آن نیست که رفتارهای سیاسی و چگونگی عمل شوراهای قبلی و فعلی در عزل و تثبیت لطف الهیان مورد بررسی قرار بگیرد. هدف اشاره به وضعیت فوتبال اردبیل در طول مدت رفت و برگشت ها و آسیب های وارده به این رشته پرطرفدار می باشد.

قبل از پرداختن به این امر باید گفت که ممکن است باشد عزیزانی که به سرمایه گذاری شهرداری و شورای شهر در ورزش حرفه ای و بخصوص فوتبال معتقد نباشند و تنها راه نجات فوتبال و حضور آبرومندانه در رقابت های باشگاهی را سرمایه گذاری بخش خصوصی قلمداد نمایند.

این که فعالیت بخش خصوصی و سرمایه گذاری آن در فوتبال لازم و ضروری است اصلی قابل قبول و پذیرفته شده است . هیچ فرد منصف و آشنا به رمز و رموز فوتبال و باشگاه داری نمی تواند در مقابل آن علم مخالفت برافراشته نماید . بر اساس تجربه در سال های اخیر هیچ سرمایه گذاری برای کمک به فوتبال استان و تامین بخشی از نیازهای آن، روی خوش نشان نداده است و اگر کسانی هم ژست این کار را گرفته و ادعایی داشته اند در عمل کاری از پیش نبرده و در میانه راه فرار را بر قرار و رفتن را بر ماندن ترجیح داده اند. حال به هر علتی که بوده باشد بخش خصوصی در فوتبال تا حال که موفق نبوده است.. پس چاره ای جز چنگ توسل زدن به دامن شورای شهر و شهرداری برای جوانان و علاقه مندان به فوتبال باقی نمی ماند.

شورای شهر با احساس مسؤولیت در قبال موکلین خود باید به فوتبال به عنوان عاملی برای ایجاد شور و نشاط اجتماعی نگاه بکند و شهردار نیز برای جواب دادن به خواسته های بخش عظیمی از شهروندان تا زمان حضور بخش خصوصی قابل قبول و مطمئن امکان حضور نماینده فوتبال شهر در رقابت های لیگ کشوری را فراهم نماید.

لطف الهیان و تغییر موضع

لطف الهیان تا استیضاح توسط شورای شهر قبلی و زمانی که تیم در دسته اول باشگاه های کشور بود به خوبی از تیم حمایت می کرد. او در آن مقطع برای سرنوشت تیم اهمیت قائل بود و با وعده ها، حرف ها و سخنانش تلاش می کرد تا موقعیت تیم در جدول رده بندی بهبود پیدا بکند.

با سقوط تیم به دسته دوم و به دنبال پخش شایعات مختلف مبنی بر هزینه های میلیاردی انجام یافته و برخی حرف و حدیث ها که هیچ وقت مطلب روشن و صریحی مبنی بر رد یا قبول آنها در افکار عمومی طرح نشد و مخالفت اکثریت قاطع اعضای شورای شهر با تیم داری و غیر قانونی تلقی کردن دخالت شهرداری در ورزش حرفه ای با توسل به نامه ای از سازمان بازرسی پایه های تیمی چون شهرداری که حکم شناسنامه فوتبال این منطقه را داشت لرزان شد و درست در ایامی که لطف الهیان با محبت شورائیان در بیرون از مجموعه در انتظار حکم فرمانداری بود تیم واگذار شد. اما تعجب در این است که وقتی لطف الهیان به طبقه دوم ساختمان مرکزی شهرداری برگشت در ارتباط با تیم فوتبال و ورزش ، لطف الهیان قبل از استیضاح نبود.

چه اتفاقی افتاده بود؟ چرا علی رغم انتظار جوانان و دوستداران فوتبال، وی بعد از برگشت به فوتبال پشت کرد و از سرمایه ورزش شهر دفاع ننمود؟ زمانی که هواداران در انتظار بازگشت وی لحظه شماری می کردند و با توجه به سابقه معتقد بودند که وی می تواند برای تیم نسخه ای در شاءن آن بپیچد متاسفانه در عمل خلاف آن را مشاهده کردند.

تیم مسافر دسته سوم شد. تغییبر و تحولاتی در سازمان فرهنگی ورزشی و باشگاه انجام پذیرفت اما سرنوشت و تکلیف تیم علی رغم شروع دور مقدماتی رقابت های لیگ دسته سوم همچنلان در هاله ای از ابهام قرار دارد.

شهرداری از اواخر آذر ماه باید در مرحله دوم ر قابت های لیگ دسته سوم حضور پیدا بکند. چندان فرصتی برای بستن و آماده کردن تیم باقی نمانده است. تکلیف تیم ضروری است که مشخص گردد.

اختلافات موجود بین شهرداری و باشگاه آبی پوشان ربطی به هواداران و جوانان علاقه مند به فوتبال ندارد. فوتبال اردبیل به شورای شهر و شهرداری برای احیای دوباره نیاز دارد. فوتبال این منطقه خاطره خوبی از بخش خصوصی تاکنون نداشته است. اگر مسؤولین بنشینند و در انتظار باشند که سرمایه گذاری برای فوتبال پیدا بکنند باید بدانند که در حال حاضر با وضعیت حاکم بر مدیریت فوتبال استان کسی جرئت این کار را نمی تواند داشته باشد و شهردار است که باید ندای جوانان و دوستداران فوتبال را بشنود و برای ایجاد شور و نشاط و تقویت روحیه شادابی در بین جوانان به این کار همت نماید.

توقع جوانان از شهردار در ارتباط با فوتبال بالا است. بی انگیزه شده شهردار بعد از استیضاح و در رقابت های دسته دوم می تواند دلایل بسیاری داشته باشد. امید می رود روزی لطف الهیان به آنها بپردازد و حقایق را با فوتبالی ها در میان بگذارد. اما همچنان اعتقاد بر این وجود دارد که وی می تواند با برنامه ریزی و نظارت بر عملکردها و به کارگیری نیروهای مورد اعتماد با جلب نظر مساعد شورا برای نجات فوتبال اردبیل از مخمصه ای که در آن گرفتار است اقدام بکند.

به نظر می رسد اکثریت شورا با این خواست جوانان موافق باشند. مخالفت شدید و همه جانبه دو نفر از اعضای فعلی شورا را فوتبالی ها در دور قبلی شورا به وضوح دیده اند ولی امیدواری آنها در این دور بیشتر است چرا که هم افراد صد در صد ورزشی و ورزش فهم در شورا هستند و هم اکثریت آنها برای تامین این خواسته جوانان قبلا قول مساعد داده اند.

لطف الهیان به عنوان شهردار، مورد اعتماد مردم است و بی جهت نبوده و نیست که در رفت و برگشت ها مردم و جوانان از وی حمایت کردند. پشتیبانی ورزشی ها و فوتبالی ها نیز کاملا در آن ایام مشخص و واضح بود. آنها انتظار دارند شهردار به موقع برای برآورده کردن خواسته شان اقدام کرده و همه چیز را به روزهای آخر موکول ننماید.




سنت های پسندیده در عزاداری های مردم اردبیل

دهه اول ماه محرم فرصتی فراهم می آورد تا مردم باصفا، ولایتمدار و خونگرم اردبیل، ارادت و عشق خود به اهل بیت (ع) و سالار و سرور شهیدان را نشان بدهند.

عشقی که مردم اردبیل به حسین(ع) و یاران باوفایش دارند با هیچ معیاری قابل اندازی گیری نیست و برای آن حد واندازه ای نمی توان متصور شد. مردم منطقه در طول تاریخ و در مقاطع مختلف از تاریخ، وفاداری به اهل بیت(ع) را به اثبات رسانده اند.

ریش سفیدان ، بزرگان و کسانی که عمر خود را در راه خدمت به آستان پربرکت حسین(ع) سپری کرده اند همواره سعی می کنند در عزای حسینی شور را با شعور همراه بکنند و به این دلیل ایام عزاداری دهه اول ماه محرم در این شهر از یک سری مقررات و سنت حسنه پیروی می کند .

همه عزاداران و کسانی که عشق حسین (ع) را بر دل دارند خود را برای رعایت آنها ملزم می دانند. احساس مسؤولیت رؤسای محلات و گردانندگان مساجد از این سنت ها موجب می گردد که همه ساله بر عظمت و شکوه عزاداری حسین (ع) افزوده بشود.

مقررات و سنت هایی که در عزاداری دهه اول ماه محرم در اردبیل حاکم است خود می تواند کلاس درسی برای جوانان از بابت پایبندی به نظم، اطاعت از مقررات، احترام به پیشکسوتان و میهمانان ، رعایت جایگاه بزرگان و دهها موارد ریز و درشت باشد.

تقسیم بندی اردبیل به شش محله بزرگ و اختصاص یک روز برای هر محله و شعبات آن در دهه اول محرم برای حضور در بازار و سطح شهر همراه با وضع قوانین و مقررات قابل قبول می تواند نشانی از مدیریت و دور اندیشی آنهایی باشد که سال ها قبل به این کار اقدام کرده اند.

استقبال از دستجات عزاداری محلات ششگانه در زمان رسیدن به محله ای دیگر یکی از زیبایی های عزاداری مردم اردبیل می باشد.اوج این عمل در موقع حضور محله دروازه یا عالی قاپو در محله پیرعبدالملک اتفاق می افتد.

بر اساس تقسیم بندی محلات، این دو محله برادر یکدیگر محسوب می شوند. اهالی محله پیرعبدالملک برای استقبال از دسته عزاداری محله دروازه حساسیت به خرج می دهند. شکوه این استقبال همه ساله در چهارمین روز از ماه محرم جماعت کثیری را برای تماشای آن جلب می کند. طوق هر دو محله نماد آنها به شمار می رود.در استقبال، اهالی پیرعبدالملک علاوه بر پرچم محله ، طوق را نیز حمل می کنند و زمانی که طوق های دو محله به همدیگر می رسند و در کنار یکدیگر قرار می گیرند نوای یاحسین ویاابالفضل(ع)جماعت حاضر فضای معنوی خاصی را ایجاد می کند.

محله دروازه دو طوق و محله پیرعبدالملک یک طوق دارد. روایت می کنند که هر سه طوق مربوط به دوره صفویه است. حرکت آنها در حالی که طوق محله پیرعبدالملک در وسط و دو طوق محله عالی قاپو در کنار آن قرار می گیرند از عظمت، شکوه و زیبایی خاصی برخوردار می شود.

اجرای این مراسم علاوه بر این که نشان دهنده صمیمیت، یک دلی و یک رنگی حاکم در بین عزاداران اردبیل و بخصوص دو محله برادر یعنی دروازه و پیرعبدالملک است بر شکوه و عظمت عزاداری می افزاید و بر لزوم وحدت در بین عاشقان حسین(ع) تاکید می کند.




نگاهی کوتاه به موکب عزاداری تاسوعای حسینی ورزشکاران اردبیل در دهه ۸۰

در دهه  80 در روز تاسوعا موکب عزاداری ورزشکاران اردبیل در سطح شهر به حرکت در می آمد. با حضور ورزشکاران نامی و میهمانان ورزشی از سایر شهرها و بخصوص تهران و مسؤولین استانی، ورزشکاران این فرصت را به دست می آوردند تا در کنار مردم و همگام با آنها در غم و اندوه سالار و سرور شهیدان گریه بکنند و بر سر و سینه بزنند.

در همه سال هایی که این مراسم پسندیده پابرجا بود علی دائی ، حسین رضازاده، استانداران وقت، و به تناوب چهره هایی چون رحیم علی ابادی ، رحیم عظیمی و دیگر ورزشکاران و قهرمانان اردبیلی ساکن در دیگر شهرها در روز تاسوعا خود را به اردبیل می رساندند و در دسته عزاداری ورزشکاران در سطح شهر به عزاداری می پرداختند.

در آن سال ها موکب عزاداری ورزشکاران با استقبال خوب مردم و جوانان اردبیلی مواجه می شد. جوانان با خرسندی و اظهار رضایت از حرکت قابل تقدیر اداره کل در بعد از ظهر تاسوعا خود را به ورزشگاه علی بن ابی طالب (ع) می رساندند تا بتوانند از همان دقایق اولیه مراسم در کنار قهرمانان محبوب به عزاداری بپردازند.

این رسم در زمان مدیریت سید شروین اسبقیان پایه ریزی شد و در مدیریت برادران و کابلی نیز ادامه یافت.متاسفانه چند سالی است که عزاداری ورزشکاران به حضور یک ساعته در مراسمی در سالن شهید آسمانی و یا زورخانه خلاصه شده است. حرکت دسته عزاداری ورزشکاران در بعد از ظهر تاسوعا جای خاصی برای خود باز کرده بود که این روزها تنها خاطره هایی از آن در ذهن و یاد علاقه مندان باقی مانده است.

کسانی که در طی سال ها برقراری این رسم و برای عظمت بخشیدن به آن حضور می یافتند حتما به یاد دارند که در یکی از سال ها بعد از حرکت عزاداران بارش برف سنگین آغاز شد، اما حجم برف و سرمای شدیدی که در کم ترین زمان ممکن حاکم شد کوچک ترین اثر منفی در روند عزاداری ورزشکاران ایجاد نکرد. در آن هوای برفی و سرد مسؤولین استان و ورزش و مهندس علی نیکزاد استاندار وقت نیز تا پایان مراسم در کنار ورزشکاران به عزاداری ادامه دادند.

یکی از نکات بسیار زیبا و به یادماندنی این حرکت حمل پرچم قمر منیر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس (ع)توسط حسین رضازاده بود. رضازاده پرچم آقا را از میدان عالی قاپو تا سقاخانه حمل می کرد و با نوای یا ابالفضل(ع) حال و هوای خاصی به فضای عزاداری مردم و ورزشکاران می بخشید.

در همان سالی که عزاداری ورزشکاران در زیر بارش برف انجام پذیرفت فیلم حمل پرچم توسط رضازاده و عزاداری ورزشکاران در آن شرایط جوی بارها از شبکه های سراسری پخش شد.

همچنین هیات کشتی استان نیز در دوران ریاست حاج احمد حبیبی چند سالی در هیات کشتی، ظهر تاسوعا از عزاداران حسینی با توزیع غذای نذری گرم پذیرایی می کرد. چه صفایی داشت مراسم بی ریای هیات کشتی و چه لذتی داشت صرف غذای نذری در کنار قهرمانان و زحمتکشان ورزش و کشتی.

یاد و خاطره همه کسانی که در رونق بخشیدن به عزای حسینی و جمع کردن همه ورزشکاران در زیر یک پرچم و عزاداری آنها در سطح شهر و در کنار مردم زحمت می کشیدند گرامی باد.  




یاد باد آن روزگاران یاد باد/تاوان سنگین استقلال فکری

چند روز پیش عکسی از تیم فوتبال منتخب اردبیل در سال ۱۳۵۲ در یکی از شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشتم. همین عکسی که به همراه این مطلب تقدیم دوستداران نشریه می شود. در این عکس جمعی از بزرگان و نام اوران فوتبال اردبیل قرار دارند.
بدون شک سید مجید عقیلی یکی از بزرگان ورزش و فوتبال منطقه است. او انسان بزرگواری است که حقی بزرگ بر گردن فوتبال دارد. عقیلی که سال ها در کسوت مربی،داور و رئیس هیات به فوتبال اردبیل خدمت کرده است مدتی است که در بستر بیماری است. در ایامی که اختصاص به سالار و سرور شهیدان آقا حسین بن علی (ع)دارد برای این مرد رئوف و پاک طینت آرزوی شفای عاجل می کنیم.
در کنار عقیلی چهره هایی مانند رسول پاک نژاد،عظیم بیگ زاده،مصطفی شهریاری،وافری،نجفلو،حسن پاسبان،نادر کهنمی،داودآقاحسنی فرد،مرحوم علی رضا مهران،شهیدسرافرازحسن رجب زاده و … قرار دارند.
صداقت،یک رنگی و اخلاص در چهره تک تک این عزیزان موج می زند. بازیکنان بزرگی که جز پیروزی و سرافرازی اردبیل به چیز دیگری فکر نمی کردند و برای فوتبال کیسه ای ندوخته و در لباس دوست در فکر ضربه زدن به آن نبودند.
در مورد این عکس در بین همه عزیزانی که اظهار نظر کردند دو جمله از دو بزرگ فوتبال اردبیل بسیار زیبا و آموزنده بود. مرد بزرگ،دوست داشتنی و یار تکنیکی و فراموش نشدنی فوتبال اردبیل ناصر اروجی نوشت:یادش بخیر و بهار فروزانی بازیکن مقتدر پاس اردبیل و یکی از یاران تحصیلکرده ورزش نیز یادداشت نمود:یاد باد آن روزگاران یاد باد.
به راستی که آن سال ها دنیایی از زیبایی ها،خوبی ها و یک رنگی ها،محبت ها،فداکاری ها، پایبندی ها، صمیمیت ها و مهربانی ها بود. ممکن است این نوشته ها و گفته های ما برای نسل امروز پذیرفتنش بسیار سخت و سنگین باشد ولی کسانی که در آن فضا بوده اند و آن جمع سرشار از آموزش خوبی ها را تجربه کرده اند مسلما با مشاهده این قبیل عکس ها آهی از ته دل می کشند و با تمام وجود حسرت آن روزها را می خورند. بخصوص اگر باشند افرادی از آن جمع که در حال حاضر نیز با ورزش و فوتبال سر و کار داشته باشند سایه اندوه و غم بیشتر از دیگران در چهره شان مشخص می شود.
حالا دوره و زمانه عوض شده است. حق نداری مستقل فکر بکنی باید به یک طرف و یک گروه متمایل باشی. اگر به خواسته ها تن ندهی و بخواهی خودت باشی و آلت دستی برای دیگران نه،باید خودت رابرای مقابله با انواع تهمت ها و ناملایمات و تهدید ها آماده بکنی.
متاسفانه عده ای در این اندیشه اند که اگر در دنیای ورزش و کارهای اجرایی آن با گروه و یا فردی و یا باندی دست ندهی و در ردیف هواداران و نوکران آنها قرار نگیری پس بر علیه آنها هستی .تو را دشمن بزرگ خود محسوب می کنندو تیر های آغشته به زهر و شمشیرهای تیز دولبه را به سوی تو نشانه می گیرند تا یا صدایت را خفه کنند و یا تو را مجبور به قرار گرفتند در گروه خود نمایند و در غیر آن باید خودت را برای مقابله با انواع مشکلات آماده بکنی و برای در امان ماندن از حملات کوردلان ، زره بر تن کنی و پولاد مرد بشوی.
همین چند روز پیش بودکه برخی از عزیزان لطف کرده و برای ما نوشتند باید ساکت بشوی و از ورزش کلمه ای بر زبان نیاورده و ننویسی. گفتند که اگر دست از پا دراز تر بکنی زوایای پنهان و آشکار و روشن و تاریک زندگی ام را برملا می کنند و خلاصه آخر عمری برای ما آشی می پزند که باید روز ها و شب ها بنشینیم و گریه بکنیم و دست به دامان از ما بهتران و مردان مرد روزگارمان بشویم.
معمولا پیرمردها نمی توانند دل و جرئت دوران جوانی را داشته باشند و بنابراین از آن روز ترس همه وجودمان را فرا گرفته است. از سایه خودم می ترسم. تا کسی نگاهی به من می اندازد بدنم می لرزد و خودم را برای نوش جان کردن مشت و لگد آماده می کنم. مثل بچه مدرسه ای ها آفتاب که غروب کرد راه منزل را در پیش می گیرم و پنبه ای در گوش هایم قرار می دهم که از هیچ کسی تعریف و تمجیدی از ورزش نشنوم.
گفته اند که سنگ مدیر ورزش استان را نباید به سینه بزنم. اولا چند روزی است که دنبال آن سنگ می گردم تا پیدایش بکنم و دورش اندازم و از شرش خودم را راحت کنم. متاسفانه پیدایش نمی کنم.ثانیا به من نگفته اند که سنگ چه کسانی را باید به سینه بزنم تا آن بزرگواران از من راضی باشند و کاری به کارم نداشته باشند.
آدم ترسویی هستم ،کافی است که در لابلای نصیحت هایشان برای بهتر شدن زندگی و نفس کشیدن سالم اشاره ای نیز بکنند که تکلیف من برای سنگ به سینه زدن چیست. باید زیر پرچم چه کسی سینه بزنم و شروع به تعریف و تمجیدش بکنم.
هر چه گشتیم تا اثری در مطالب و نوشته هدی خود مدرکی مبنی بر هواداری از مدیر فعلی پیدا بکنم موفق نشدیم ولی از ترس و واهمه ای که بر ما مستولی شده است اگر سنگ اربابان آنها برسد مطمئنا به سینه خواهیم زد ،آنهم چه زدنی ،باید صدایش از فرسنگ ها دور به گوش برسد و تا جلوس آنها بر صندلی مدیریت ورزش ادامه پیدا بکند.
به هر حال برای این که خودت باشی گویا در این دور و زمان باید تاوان سنگینی بپردازی . این تاوان اگر مربوط به حوزه کاری باشد قابل تحمل است ولی سرازیر شدن انواع فحش ها و تهمت ها دور از انسانیت است.
خوشبختانه نشریه ما هم که الکترونیکی است. خدا را شکر که نه با آگهی سر و کار داریم و نه به دنبال گزارش عملکرد هستیم. نه از کسی بابت خبر چیزی گرفته ایم و نه کسی را بابت آگهی تهدیدش نموده ایم و نه بعد از چاپ خبر قبضی برای هیات ها ارسال کرده ایم. دو سه سطری در فضای مجازی می نویسیم که اگر اجازه ندهند نوشتن را کنار خواهیم گذاشت تا موجبات شادی و خوشحالی برخی از عزیزان مدعی و به ظاهر دوست و رفیق را فراهم بکنیم.




واگذاری امتیاز تیم فوتسال شهید دهقانی نیا به خارج از استان

امتیاز تیم فوتسال دسته دومی شهید دهقانی نیا در مراحل پایانی واگذاری به استان خراسان رضوی است.

شنیدن این خبر ها لرزه بر اندام دوستداران ورزش و فوتسال منطقه می اندازد. باید به درایت و شجاعت و شهامت مسؤولین ورزش و هیات فوتبال استان و اردبیل درود فرستاد که می توانند با شنیدن این خبرها و عملی شدن آنها کنار بیایند و غصه ای از این بابت در دل و جان راه ندهند.

جمعی علاقه مند و عاشق فوتسال در فصل گذشته امتیاز یک تیم دسته دومی را خریدند و برای حفظ آن با چنگ و دندان جنگیدند و تلاش کردند ولی گویا در ارتباط با تامین هزینه های تیم برای فصل جاری با مشکل مواجه شده اند و متاسفانه کسی هم نتوانست و یا نخواست فریاد خیرخواهانه آنها را بشنود و برای رفع مشکل و ممانعت از واگذاری تیم کار مثبتی انجام بدهد.

به راستی وظیفه مسؤولین در قبال چنین ضربه های وارده به فوتسال اردبیل چیست؟ دست اندرکاران فوتبال استان که در حرف زدن می توانند به خوبی از همه سبقت بگیرند و یا مسؤولین ورزش استان که باید از نفوذ و جایگاه خود بهره ببرند باید بنشینند و آب شدن کامل فوتبال و فوتسال منطقه را شاهد باشند؟

اگر در استانی با آن همه ادعا و رجزخوانی ها و منم منم مسؤولین ورزش و فوتبالش توان تامین هزینه ها و جذب حمایت کننده مالی برای یک تیم دسته دومی فوتسال نباشد تخته کردن در فوتبال آن استان و مرخص کردن همه کسانی که از کنار آن برای خود دفتر و دستکی به هم زده و جایگاهی به دست آورده اند از نان شب هم واجب تر و ضروری است.

امتیاز این تیم چه در اردبیل بماند و چه واگذارز گردد باید در مقابل عشق و علاقه گردانندگان تیم که در فصل گذشته با خون دل برای سرپا ایستادن آن تلاش کردند سر تعظیم فرود آورد.