1

انتخابات و تاکتیک می‌آید نمی‌آید، می‌ماند نمی‌ماند

برای جذب آرای بیشتر و محبوب قلوب مردم شدن در انتخابات مختلف، نامزد‌ها روش‌ها و تکنیک‌های مختلفی را به کار می‌بندند.

اگر تلاش‌ها و دوندگی‌ها و دستیابی به یک موفقیت در جهت جلب رضای پروردگار باشد کاری پسندیده و قابل‌قبول است. اما اگر فخرفروشی، کسب مال دنیا و استفاده از قدرت برای رسیدن به امیال نفسانی و بازی کردنِ نقش جاده‌صاف‌کن برای تعدادی محدود و اطرافیان و اقوام نسبی و سببی یا دوستان و رفقا در دستور کار قرار گیرد همه آن اقدامات در نهایت جز بی‌آبرویی و عدم اعتماد مردم حاصل دیگری نخواهد داشت.

خدمت صادقانه به جامعه، بالاترین خصلت انسانی است. کسی که برای خدمت، فرصتی به دست آورد و از آن به بهترین نحو در راستای خدمت به مردم استفاده نکند باید در پیشگاه حق، جوابگوی فرصت‌های ازدست‌رفته‌اش باشد و در مورد تضییع حقوق جامعه پاسخ‌گو بشود.

برای ایجاد سروصدای بیشتر و اعلام آمادگی و آغاز فعالیت در عرصه نامزدی، توسط هواداران در فضای حقیقی و مجازی در مورد نامزدهای احتمالی بحث می‌آید، نمی‌آید مطرح می‌شود. این روش موجب مطرح شدن اسم نامزدهای احتمالی و جلب توجه افکار عمومی به سمت آن‌ها می‌گردد.

دیده می‌شود نامزدهای احتمالی که بیشتر اسم و نام‌شان در محافل مطرح می‌شود در مصاحبه‌ها و گفت‌وگوها از تردید در آمدن سخن می‌گویند و وقتی با گذشت زمان، برآوردهایشان از نظر رأی‌آوری مطلوب می‌شود احساس تکلیف کرده و به‌طور قطعی ورود به صحنه انتخابات را اعلام می‌کنند. برای دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی این روش با تغییراتی ناخواسته مواجه شد. انجام پیش‌ثبت‌نام با توجه به فاصله زمانی تا ثبت‌نام نهایی و اعلام اسامی حائزین شرایط از سوی شورای نگهبان، تاکتیک می‌آید، نمی‌آید چندان نتوانست نقش خود را ایفا نماید.

به‌نظر می‌رسد در این دوره می‌ماند، نمی‌ماند جایگزین می‌آید، نمی‌آید بشود. به‌این‌ترتیب که تا قطعی شدن صلاحیت‌ها برای این‌که از نظر مردم نیفتند بحث می‌ماند یا نمی‌ماند را مطرح بکنند. آیا نامزدی که پیش‌ثبت‌نام کرده تا آخر خط ماندنی است و یا به‌محض دریافت صلاحیت و حتی قبل‌از آن عطای نامزدی در انتخابات را به لقایش می‌بخشد و کناره‌گیری می‌کند؟

در انتخابات مجلس دوازدهم و تا زمان قطعی شدن وضعیت نامزدها از بابت تعیین صلاحیت‌ها، انتظار می‌رود که تاکتیک می‌ماند، نمی‌ماند از رونق بیشتری برخوردار شود.




انتخابات و ضرب‌المثل “زد که زد خوب کرد که زد”

می گویند یک روز زنی که شغلش ماست فروشی بود، ظرف ماستش را رو سرش گذاشته بود و برای فروختن به شهر می برد. در راه با خودش فکر کرد که «ماست را می فروشم و از قیمت آن چند تا تخم مرغ می‌خرم. تخم مرغ ها را زیر مرغ همسایه می‌گذارم تا جوجه بشود. جوجه‌ها که مرغ شدند می فروشم و از قیمت آن گوسفند می‌خرم. کم کم گوسفندهای من زیاد می‌شود، یک روز میان چوپان من و چوپان کدخدا زد و خورد می‌شود، کدخدا مرا می‌خواهد و از من می‌پرسد : چرا چوپان تو چوپان مرا زده‌است؟

من‌هم می‌گویم : «زد که زد، خوب کرد که زد !» زن که در عالم خیال بود همینطور که گفت : «زد که زد خوب کرد که زد» سرش را تکان داد و ظرف ماست از رو سرش به زمین افتاد و ماست‌ها پخش زمین شد.

نامزدهای احتمالی مجلس دوازدهم، این روزها حال و احوالشان مشابه حال و احوال پیرزن ماست فروش است. هنوز اتفاقی نیفتاده فضای مجازی را به تسخیر خود درآورده‌اند. با انواع پیام‌ها و عکس‌ها و ژست‌های مختلف امروزی و دیروزی و شعارهای فریبنده چنین فکر می‌کنند که کار تمام است و آن‌ها یکی از راه‌یافتگان حتمی مجلس می‌باشند.

در رؤیا بر روی صندلی‌های سبز جلوس می‌کنند، برای نطق پیش‌از دستور پشت تریبون قرار می‌گیرند، فریاد می‌زنند، شعر می‌خوانند،  مشت‌ها را گره می‌کنند، از زمین‌وزمان انتقاد می نمایند، با اطرافیان و با ابهت و طمطراق در شهر رفت‌وآمد می‌نمایند، وزیر را استیضاح می‌کنند، به توصیه‌ها اهمیت نمی‌دهند، هوای اطرافیان و وابستگان سببی و نسبی را نگاه می‌دارند و چنان احساس غرور و غفلت می‌کنند که در واقعیت نیز با انجام پیش‌ثبت‌نام، رفتارشان تغییر کرده و باد ثبت‌نام نهایی به آن‌ها نخورده بدجوری احساس بی رقیبی می کنند.

ازآن‌جایی‌که خود را نماینده قطعی دوره دوازدهم می‌دانند از هزینه کردن و در برخی موارد مدیون این‌ و آن شدن ترسی به دل راه نمی‌دهند و همه قول و قرارها را به بعداز انتخاب قطعی حواله می‌دهند. این قبیل مشتاقان خدمت و عاشقان مجلس و تشنگان ردای نمایندگی تا اسفندماه از موضع اقتدار و امیدواری سخن می گویند و از فردای روز برگزاری انتخابات که ظرف ماست خیلی‌ها شکسته می شود یاس و سرشکستگی و بدهی‌های سرسام‌آور برای آن‌ها باقی می ماند.

دوستی می‌گفت که یکی از کاندیداهای احتمالی هر آن‌چه را که در سال‌ها قبل اندوخته به پای رقابت در انتخابات مجلس ریخته و در گام اول قطعه زمینی را فروخته است تا از نظر مالی در قبال دیگر نامزدهای احتمالی کم نیاورد. اطرافیان وی نیز در هر فرصتی که به دست می‌آورند او را انتخاب‌شده قطعی تلقی کرده و زمینه را برای بهره‌مندی بیشتر از نعمات مالی تا روز انتخابات فراهم می‌نمایند.

نامزدهای احتمالی مجلس از هم اینک باید به فکر شکسته شدن ظرف‌های ماست و غافل‌گیری در قبال نتایج آرا باشند و از رفتارهای وحدت‌شکنانه و ساختارشکنانه خودداری نمایند. انشاء‌الله.

 

 

 

 




انتخابات و مرجع‌سازی اطلاع‌رسانی

انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال ۱۴۰۲ در تاریخ سیاسی ایران اسلامی فصل دیگری را باز خواهد کرد. برای برگزاری مطلوب آن عوامل متعددی باید در انجام وظایف دقت بیشتری داشته باشند. بدون شک رسانه‌های جمعی دراین ‌راستا می‌توانند نقش تأثیرگذاری ایفا نمایند.

رسانه‌ها عامل مهمی در مشارکت حداکثری مردم در پای صندوق‌های رأی محسوب می‌شوند. رسانه‌ها در انتخابات، وظیفه مهم و خطیر اطلاع‌رسانی را برعهده دارند. رسانه‌ها با حضور فعال در صحنه و ارائه اطلاعات و آگاهی‌های لازم به مردم کمک می‌کنند تا در انتخاب اصلح و شناخت لازم از نامزدها موفق عمل نمایند.

رسانه‌ها اگر وظیفه اطلاع‌رسانی خود را به‌درستی انجام دهند منبع قابل‌اعتمادی برای مردم خواهند بود. برای یک‌رسانه هیچ‌چیز مهم‌تر و باارزش‌تر از اعتماد مردم نبوده و نخواهد بود.

رسانه‌ها با بسیج همه امکانات در ایام منتهی به برگزاری انتخابات با رویکرد آگاهی‌بخشی، ایجاد نشاط سیاسی و افزایش مشارکت اجتماعی نقش آفرین می شوند.

برخی از جریانات سیاسی با نزدیک شدن به انتخابات، تلاش می‌کنند که شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های خاص را به‌عنوان مرجع اصلی اطلاع‌رسانی برجسته کنند و نظر مردم را به سوی آن‌ها جلب نمایند.

این‌که رسانه،استقلال‌اش را به خاطر یک جریان به حراج بگذارد و به بلندگوی یک جناح و یا یک فرد تبدیل بشود با روح مطالبه‌گری کاملاً در تضاد است. رسانه‌ای که خود را در صف مردم و مدافع حقوق جامعه تلقی می‌کند چگونه با هواداری تمام‌عیار از یک جریان سیاسی می‌تواند کنار بیاید.

تبدیل شدن به تریبون خاص در برخی از موارد، رسانه را به انتشار اخبار جعلی و گمراه‌کننده مجبور می‌کند و یا دست‌اندرکاران رسانه با تخریب چهره‌ها به برهم زدن فضای ثابت سالم رقابت‌ها اقدام می‌نمایند و یا بساط تبلیغات زود هنگام و قبل‌از موعد مقرر قانونی را پهن می‌کنند.

فراهم کردن فضایی مناسب و اطلاع‌رسانی بی‌طرفانه و صادقانه یکی از اصلی‌ترین وظایف رسانه‌ها در رویدادهای مهم جامعه از جمله انتخابات می‌باشد. تبدیل شدن به مرجعی خاص در انتخابات ازجمله انتخابات مجلس دور از روح استقلال و حقیقت‌طلبی و بی‌طرفی رسانه  محسوب می‌شود.

 

 

 




انتخابات و تاکتیک “برچسب” یا “لیبل”

یکی از روش‌ها و تکنیک‌هایی که در آستانه انتخابات مورد استفاده جناح‌ها، کاندیداها و اتاق فکر نامزدها قرار می‌گیرد تکنیکی به نام برچسب یا لیبل است. لیبل در لغت به معنی برچسب ظریفی است که بر روی کالا چسبانده می‌شود. لیبل معمولاً حاوی اطلاعاتی درباره مشخصات یک کالا و یا یک شیء می‌باشد.

در آستانه انتخابات، جناح ها و سیاسیون و کسانی که قصد ورود به انتخابات را دارند، ماه‌ها قبل‌از زمان برگزاری به طرق مختلف سعی می‌کنند که با استفاده از این تکنیک مردم را تحت تأثیر قرار بدهند. با بهره بردن از روش‌های مختلف تلاش می‌شود تا به‌مرور خواسته‌ها و اهدافشان را به جامعه ارائه بکنند وآن‌ها را به‌تدریج برای عمل مطابق خواسته‌شان آماده کنند.

در بیشتر موارد از این تکنیک برای مخدوش کردن چهره رقبا و زیر سؤال بردن آن‌ها استفاده می‌کنند. می‌خواهند با تمرکز بر روی یک سری اطلاعات درست و نادرست، روی ناکارآمدی و یا عدم توانایی افراد و رقبا مانور بدهند و فضا را برای یکه‌تازی و موفقیت نهایی خود در انتخابات آماده بکنند.

البته این تکنیک جنبه‌ی مثبت نیز دارد. مثلاً ممکن است با برنامه‌ریزی و اقدام به‌موقع، یک نکته مثبت را به‌خوبی برای یک گروه و یک جریان تبلیغ کنند. مثلاً با جریان‌سازی و تلاش انجام یافته، یک جریان و یا جناح و گروهی را سمبل پیشرفت و توسعه و آزادی قلمداد نمایند.

این‌روز‌ها در فضای مجازی نمونه‌های متعددی از جنبه‌ی منفی تکنیک برچسب می‌توان مشاهده کرد. جریان‌ها و افراد و هواداران آن‌ها با به راه انداختن صفحات جعلی با برچسب زدن و بیان اتهامات واهی می‌خواهند با مخدوش کردن پیشینه و سابقه رقبا نظر مردم را به سوی خود و دوستانشان چلب نمایند.

این افراد و گروه‌ها تا چه حد می‌توانند به اهداف خود دست یافته و با استفاده از این تکنیک بر سبد رأی خود بیفزایند؟ گذشت زمان آن را نشان خواهد داد.




رسانه‌ها و انتخابات مجلس

نزدیک شدن به انتخابات مجلس، فعالین رسانه‌های اجتماعی را به تحرک و تکاپوی بیشتری مجبور می‌کند. جبهه‌بندی‌ها، مصاحبه‌ها و تحلیل‌هایی که از اکثریت آن‌ها بوی جانبداری و طرفداری از یک فرد و یا یک طیف به مشام می‌رسد، فضای مجازی استان را کم‌کم به تسخیر خود درمی‌آورد.

رسانه‌های جمعی در شکل‌دهی افکار عمومی نقشی مهم و تأثیرگذار دارند. رسانه‌ها توسط سازوکاری که در اختیار دارند می‌توانند در سطح جامعه جریان‌سازی بکنند و انگیزه و اشتیاق مشارکت سیاسی را بالا ببرند.

رسانه‌های جمعی با تأثیرگذاری بر مشارکت سیاسی و بالا بردن میزان آن قادرند در رونق بخشیدن به فضای انتخابات و به نمایش گذاشتن وحدت و همدلی مردم نقش مهمی را ایفا نمایند.

فضای مجازی، فضای فعالیت شبکه‌های اجتماعی است. شبکه‌های اجتماعی گونه‌ای از رسانه‌های اجتماعی هستند. این رسانه‌ها در بحث انتخابات از سال ۱۳۹۴ در انتخابات مجلس شورای اسلامی بسیار جدی وارد صحنه شده‌اند.

این نقش مهم اگر از مسیر اصلی منحرف بشود و به‌جای ارائه و انتقال محتواهای فرهنگی به جامعه و سیاست‌گذاری مناسب برای آگاهی‌بخشی درست در راستای بیان واقعیت‌ها و حقایق به چماقی برای پایمال کردن حقایق و تبلیغات مسموم تبدیل بشود بدبینی و کم اعتمادی به رسانه‌های اجتماعی را به‌دنبال خواهد داشت.

وقتی می گوییم که رسانه‌ها بخش جدایی‌ناپذیر زندگی مردم شده‌اند و بر نقش تعیین‌کننده آن‌ها در شکل‌گیری رفتارهای سیاسی و انتخاباتی تأکید می‌شود حرکت برخلاف مسیر آب آزاردهنده و ناراحت‌کننده می‌شود.

“والتر لیپمن” در کتاب “افکار عمومی” می‌گوید: “رسانه‌ها با دادن اخبار درست به مردم می‌توانند در نقش نمایندگان عمومی عمل کنند”. بااین‌همه اهمیت و جایگاهی که برای رسانه‌ها بیان می‌شود تبدیل فضای مجازی به عرصه‌ای برای تسویه‌حساب‌های شخصی و سیاسی، تهمت‌زنی‌ها و بازی با آبروی افراد چگونه قابل توجیه می‌باشد.

انتخابات مهم‌ترین و بارزترین و قابل‌اندازه‌گیری‌ترین نوع مشارکت در عرصه سیاسی است. کسانی که بخواهند در مسیر افزایش مشارکت مردم و منحرف کردن افکار عمومی و دادن اطلاعات غلط و مغرضانه اقدام نمایند، خیانتکاری بیش نیستند.

انجام بهینه وظایف برای رسانه‌های جمعی جّو ایده‌آلی را در فضای مجازی با بیان واقعیت‌ها و توانایی‌های کاندیداها ایجاد می‌کند. هرچقدر از دروغ‌گویی‌ها، سیاه بازی‌ها و شارلاتان بازی‌ها فاصله گیرند و نقد منصفانه و دوری از اهانت و حرمت‌شکنی را در دستور کار قرار بدهند رسانه‌ها می‌توانند ادعا بکنند که به‌درستی و به معنی واقعی در جامعه مؤثر هستند.

تبلیغات برای انتخابات در دو بخش رسانه‌ای و غیررسانه‌ای قرار می‌گیرد. واضح‌ترین و روشن‌ترین تبلیغات مستقیم رسانه‌ای، انتشار آگهی‌های تبلیغاتی است. جذب آگهی برای ادامه حیات یک رسانه از ضروریات است به شرطی که آن را با مسائل حاشیه‌ای، دشنام‌های سیاسی، دروغ‌های چندش‌آور، تهمت‌های آزاردهنده و هتک حرمت‌های غیرقابل‌قبول ترکیب نکنند.

اعتماد مردم با انتشار مطالب مشمئزکننده از بین می‌رود. اگر برای مدت زمان طولانی، رسانه‌ها اخبار و تصاویر جعلی و گمراه‌کننده در اختیار مخاطبان قرار بدهند در فرو ریختن هرچه بیشتر پایه‌های اعتماد مردمی عمل می‌کنند.

برخی رسانه‌ها که نان خود را در ایجاد اختلاف و شکست دیوار بین اخبار واقعی و جعلی و بازی با احساسات مخاطبان جستجو می‌کنند اگر با هوشیاری و آگاهی لازم کاربران مواجه گردند در رسیدن به هدف با شکست مواجه خواهند شد.

و درنهایت انتخابات در هر دوره‌ای، مشارکت رسانه‌ای مسئولانه را طلب می‌کند و امیدواریم که رسانه‌های جمعی چه در فضاهای مجازی و چه در رسانه‌های بر خط و مکتوب تا برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی در جریان تولید محتوا و نشر آن جانب حق را بگیرند و منافع جامعه و مردم را در پای مطامع شخصی و منافع باندی و گروهی قربانی نکنند. ان‌شاءالله.




لیگ برتر فوتبال استان و چند نکته جهت یادآوری

رقابت‌های لیگ به‌اصطلاح برتر استان اردبیل با قهرمانی تیم میعاد مغان به پایان رسید.

۱۰ تیم حاضر در مسابقات در دو گروه ۵ تیمی قرار گرفتند. در نیمه راه یکی از تیم‌ها انصراف داد و از ادامه رقابت‌ها خودداری نمود. لیگی که با ده تیم رقابت‌هایش آغاز شده بود با ۹ تیم به پایان رسید.

وقتی رقابت‌های دور مقدماتی به ایستگاه پایانی رسید با تصمیم هیئت فوتبال استان، انقلابی در روند مسابقات فوتبال لیگ صورت گرفت و از هر گروه ۴ تیم به مرحله بعدی راه یافتند!! یعنی از گروه پنج تیمی چهار تیم و از گروه چهارتیمی همه تیم‌ها مجوز حضور در دور دوم رقابت‌ها را کسب کردند!!

در دور دوم شاهکار دیگری از دست‌اندرکاران فوتبال اردبیل به نمایش درآمد. بازی‌های لیگ به‌صورت تک حذفی ادامه یافت. در رقابت‌های دور اول حذفی برخی تیم‌ها میهمان و بعضی میزبان شدند و از دور دوم خط قرمزی بر میزبانی و میهمانی کشیده شد و مسابقات در زمین بی‌طرف پیگیری گردید.

در دور اول حذفی، تیم‌هایی چون نیکان اردبیل به تصمیم هیئت فوتبال اعتراض کرده و از مسابقات کنار کشیدند. تیم‌هایی که به تصمیم خلق‌الساعه هیئت، لبیک گفته بودند بعداز شکست به صف منتقدان پیوستند و فریاد یاحق و یا حق‌کشی سردادند.

چرا لیگ به‌اصطلاح برتر!!

به گواهی آرشیو موجود، در آغاز رقابت‌ها به چند دلیل از جمله برگزاری رقابت‌ها به‌صورت رفت‌وبرگشت و صعود دو تیم از لیگ یک، استفاده از عنوان لیگ برتر به این رقابت‌ها را در دستور کار قرار دادیم ولی به‌مرور و با اتفاقاتی که افتاد از جمله عدم پاسخ‌گویی به اعتراضات، صعود چهارتیم از هر گروه و آغاز رقابت‌های دور دوم به‌صورت حذفی به این نتیجه رسیدیم که اطلاق عنوان لیگ برتر به این رقابت‌ها جفا در حق لیگ‌هایی است که تحت نام برتر در نقاط مختلف کشور با نظم و ترتیب خاص و با رعایت مقررات و اصول شناخته‌شده برگزار می‌شود. رقابت‌هایی که در اردبیل برگزار شد اساس و پایه‌اش بر مبنای تصمیمات فردی و به‌دور از قواعد و مقررات اعلام‌شده در آیین‌نامه‌ها و اساس‌نامه‌ها بوده و اصولا نمی‌تواند لیگ برتر نامیده شود.

نهایت آرزوی یک دوستدار فوتبال می‌باشد که روزی برگزاری مسابقاتی بدون نقص در فوتبال به‌عنوان لیگ برتر را شاهد باشد. هر کسی در هر مسئولیتی که به این کار همت کند خدمت بزرگی به فوتبال منطقه خواهد کرد. در سال‌های اخیر تجربه نشان داده است که رقابت‌های نیم‌بند و برگزاری صرف مسابقات بدون توجه به خروجی‌های آن دردی از مصائب ناتمام فوتبال ما را درمان نکرده است. اگر همچنان در روزمرگی و بدون تغییر و تحول اساسی در ساختار مدیریتی فوتبال گرفتار باشیم رسیدن به هدفی ایده‌آل سرابی بیش نخواهد بود.

گروه مشاوران

روند برگزاری رقابت‌های لیگ به‌اصطلاح برتر استان نشان‌دهنده تکرار رفتارهای کلیشه‌ای سال‌های اخیر است. اگر هیئت فوتبال از مشاورینی آگاه و آشنا به رموز فوتبال و قواعد و سنت‌های حاکم بر آن بهره می‌برد اتخاذ تصمیمات تعجب‌برانگیزامکان‌پذیر نمی‌شد.

عزیزانی که در برخی ازمحافل، مدعی مشورت دادن به دست‌اندرکاران فوتبال استان هستند چرا در ارتباط با لیگ به‌اصطلاح برتر موضع‌گیری نکردند، سکوت آن‌ها در قبال داستان این فصل لیگ به‌اصطلاح برتر چه مفهومی می‌توان دنبال داشته باشد؟

دلسردی مردم

فصلی که همین چند روز پیش به پایان رسید نسبت‌ به سال‌های قبل چند ویژگی خاص داشت. حضور تیم‌هایی از شهر اردبیل و رقابت تنگاتنگ آن‌ها برای رسیدن به قهرمانی، ثابت‌کننده‌ی خیلی از ادعاهای منتقدین فوتبال اردبیل بود. وقتی گفته می‌شود که فوتبال اردبیل برای درخشش از قابلیت‌های لازم برخوردار است حرف بیهوده‌ای زده نمی‌شود فقط برای پیمودن راه پیشرفت باید زمینه فراهم گردد.

حضور شهرداری، وحدت، نیکان و آرتاویل جوان برای لیگ به‌اصطلاح برتر این فصل اعتبار دوچندان بخشید. برای حفظ این تیم‌ها و تقویت آن‌ها اگر مسئولین فوتبال اقدام نکنند و حمایت لازم به عمل نیاورند عواقب خطرناکی ممکن است به‌دنبال داشته باشد. دلسردی دست‌اندرکاران تیم‌ها یکی از عواملی است که مجموعه تیم‌های فعال را از ادامه فعالیت باز می‌دارد. اگر به گسترش فوتبال و توسعه واقعی آن اعتقاد داریم با تصمیمات و رفتارهای خود، دلسردی را رواج ندهیم و با این روش به پیکر نیمه‌جان فوتبال استان ضربه‌های کشنده و نابودکننده وارد ننماییم.

مبارزه با تخلف

برخورد شفاف با تخلفات انجام گرفته همراه با ادله و برهان، حلقه گم‌شده فوتبال در سال‌های اخیر می‌باشد. نباید اجازه داد که اصرار به کج‌راهه در فوتبال نهادینه شود. عبور از کنار برخی از مشکلات نشان‌دهنده ضعف در تصمیم‌گیری و نداشتن دل‌وجرئت کافی در برخورد با رفتارهای نسنجیده است. این که تخلف‌ها را مشاهده کنیم و برای فرار از دردسرهای احتمالیِ تصمیم‌گیری‌های درست مسائل را ماست مالی کرده و کدخدامنشانه سر و ته قضیه را درآوریم و همه را به نوعی از خود راضی نگاه داریم خدمتی به فوتبال انجام نداده و آگاهانه و ناآگاهانه به مانعی برای پیشرفت آن تبدیل می‌شویم.

کمیته انضباطی

وظیفه کمیته انضباطی و به‌خصوص مسئول این کمیته چیست؟ شنیده‌ایم که بزرگواری به نام آقای کریمی مسئولیت را عهده‌دار است ولی تاکنون از این کمیته اطلاعیه‌ای، حکمی چه موقت و چه دائم و از همه مهم‌تر گفت‌وگویی با رسانه‌ها جهت آشنایی و تشریح اهداف مشاهده نشده است.

آن‌طور که شنیده می‌شود اکثریت اعتراضات و شکایات انجام‌شده در لیگ به‌اصطلاح برتر امسال با صدور حکم و انتشار آن برای افکار عمومی مواجه نشده است. روشن شدن این امر و حتی معرفی اعضای کمیته بر اساس آیین‌نامه و اساسنامه و اعضای کمیته استیناف آیا ایرادی دارد؟ ما که به نوبه خود خوشحال می‌شویم در مصاحبه‌ای با رئیس کمیته انضباطی به طرح سؤالات بپردازیم و نظرات وی را برای آگاهی افکار عمومی منتشر بکنیم.

تغییر ساختار

فوتبال استان برای دست یافتن به جایگاهی مناسب نیاز به همکاری تعداد بیشتری از استخوان خرد کرده‌های خود دارد. با یک بررسی کوتاه می‌توان میزان موفقیت افرادی که  گوشه‌ای از امور فوتبال استان را در دست دارند مشخص کرد. تغییر و جابجایی افراد در مسئولیت‌ها می‌تواند تحرکی در رفتارها و عملکردها ایجاد نماید. کسانی که دستی در آتش دارند به‌خوبی می‌دانند که گره فوتبال ما در چه نقاطی است و چون فکری به حال گشودن آن نشده است بر تعداد گره‌ها هرروز اضافه شده و بازگشایی آن به یک معضل بزرگ تبدیل گردیده است. فعال شدن کمیته‌ها در عمل و نه در حرف، استفاده از افراد مستقل و کارا و قدرتمند در بهبود امور و برچیده شدن بساط خودمحوری می‌تواند مؤثر واقع شود. آیا اراده‌ای برای این تغییر و دعوت از چهره‌های جدید برای سروسامان دادن به فوتبال استان وجود دارد؟

اجرای عدالت

ورزش و فوتبال بدون عدالت پشیزی ارزش نخواهد داشت. در چارچوب هیئت‌های استانی وجود کمیته‌هایی چون انضباطی صرفاً برای اجرای عدالت و جلوگیری از رفتارهای یک‌جانبه و طرفداری‌های آزاردهنده است. اگر امروز در مقام یک مسئول و تصمیم‌گیرنده به سؤالات مطرح‌شده در حوزه مدیریتی پاسخ‌گو نباشیم مطمئناً اقدام ما در حافظه تاریخی ورزش و فوتبال و دوستداران آن ثبت می‌شود و چون معتقدیم که در دنیا هر عاملی العمل دارد باید در انتظار عکس‌العمل‌ها باشیم. به قول مولوی

این جهان کوه است و فعل ما ندا

سوی ما آید نداها را صدا

برای ‌این که هرگونه حرف‌وحدیث و عوامل حاشیه ساز را از مجموعه مدیریتی دور کنیم پاسخ‌گویی به همه ابهامات و سؤالات مطرح‌شده ضروری است. صحنه ورزش عرصه روی آوردن به ارزش‌ها و صفات نیکو و پسندیده است، همان‌طوری که انتظار می‌رود ورزشکاران در رعایت اخلاق مثبت ثابت‌قدم باشند مسئولین نیز باید تلاششان بر پایه احقاق حق و جلوگیری از هرگونه بی‌عدالتی و اجحاف باشد در غیر این صورت مطمئن آه کسانی که حق قانونی‌شان پایمال شده‌است در  جایی یقه عوامل تصمیم‌های غلط و جانب‌دارانه را خواهد گرفت.

خانمان‌سوز بود شعله آهی گاهی

ناله‌ای می‌شکند پشت سیاهی گاهی

اشتباه و سهل‌انگاری

در فصلی که گذشت رقابت‌های لیگ به‌اصطلاح فوتبال استان تحت تأثیر داوری‌ها قرار داشت. ناتمام ماندن برخی از دیدارها و حرکت‌های خارج از اصول و چارچوب اخلاق و حتی مورد حمله قرار گرفتن داوران از مسائلی است که توجه به آن و آسیب‌شناسی و مشخص کردن علل آن‌ها ضروری به‌نظر می‌رسد.

کسانی که فعالیت‌های فوتبالی را دنبال کرده و در برخورد با مشکلات صادقانه هستند، می‌دانند که در رقابت‌های فوتبال، اشتباهات داوری امری اجتناب‌ناپذیر است تا جایی که معروف‌ترین داوران دنیای فوتبال نیز ناخواسته مرتکب اشتباهاتی می‌شوند. آن‌ها به‌راحتی فرق جوسازی و شانتاژ و تخریب داوران با اشتباهات سهوی را تشخیص می‌دهند آن‌چه برای یک دوره از رقابت‌های فوتبال مهم بوده و همه به آن حساس می‌باشند سهل‌انگاری است. سهل‌انگاری مسئولان و متولیان امر که با نحوه عملکرد خود و عدم دقت در چینش داوران و در نظر نگرفتن شرایط هر مسابقه، تیم‌ها، محل برگزاری و حضور تماشاگران، خود در ایجاد حاشیه کمک می‌کنند و در خنثی کردن برخی از حرکت‌های تفرقه افکنانه و منفعت‌طلبانه و شهرت طلبانه موفق عمل نمی‌نمایند.

خطر شهرت طلبان و منفعت‌جویان

لیگ به پایان رسید و مسلماً از هم‌اینک باید برای فصل آینده و جهت انجام رقابت‌های آبرومندانه با اعمال تغییرات لازم برنامه‌ریزی کرد. اگر دوست داریم فوتبال استان را حمایت بکنیم و در انجام وظیفه کوچک‌ترین کوتاهی نداشته باشیم باید برای فراهم کردن فضای سالم کاری تلاش نماییم. فضایی که در آن صداقت و یک‌رنگی حرف اول و آخر را بزند و برای چاپلوسی، باندبازی، بذل و بخشش‌های غیراصولی، تصمیمات غیرمنطقی، روباه صفتی و ایجاد تفرقه در بین اهالی فوتبال جایی نباشد.

بحث عقب‌ماندگی فوتبال و دور ماندن اهالی فن از دایره تصمیم‌گیری، دلایل متعددی می‌تواند داشته باشد که یکی از آن‌ها شهرت‌طلبی و منفعت‌جویی است. متأسفانه هر وقت افرادی با خصوصیات ذکر شده در بدنه فوتبال نفوذ کرده و جاپایی برای خود دست‌وپا کرده‌اند در دور کردن فوتبال از قافله وحدت و بهره‌گیری از همه داشته‌ها به‌خوبی ایفای نقش نموده‌اند. نباید اجازه داد که فوتبال و رقابت‌های سطوح مختلف آن قربانی شهرت طلبی و منفعت جویی عده‌ای انگشت‌شمار گردد.

واقعیات و توقعات

فوتبال ما با توجه به شرایط موجود و داشته‌هایش در سال‌های اخیر در صحنه‌های مختلف  به‌خصوص در رقابت‌های منطقه‌ای که پایین‌ترین سطح رقابت‌ها در کشور است کاری از پیش نبرده است. امکانات، بحث مدیریت و سیستم باشگاهی و حال‌وروز فعالان عرصه نشان می‌دهد که با توجه به واقعیات، چنین عملکردی منطقی است چراکه موفقیت در فوتبال به عوامل مختلف که چون دانه‌های زنجیر به‌هم متصل هستند، نیاز دارد اما با توجه به پیشینه و استعدادهای موجود و نیروی انسانی کافی توقعاتی که از این رشته در نظر افکار عمومی است نتایج به دست آمده خوشایند و قابل‌قبول نمی‌باشد.

اردبیل در سال‌های نه‌چندان دور، برگزاری رقابت‌های لیگ منظم و پویا را شاهد بوده‌است و بنابراین دوستداران این رشته ورزشی انتظار دارند که مسئولین فعلی نیز در بالا بردن کیفیت رقابت‌ها و دوری از زیر پا گذاشتن مقررات و برگزاری رقابت‌های بدون اما و اگر و از همه مهم‌تر انجام وظایف بدون جانبداری‌ها و طرف‌داری‌ها و تعصبات دوستی قبیله‌ای و قومی اقدام نمایند. هنر مدیریت در آن خواهد بود که علی‌رغم کمبودها در برآوردن توقعات سینه‌چاکان فوتبال موفق عمل کنند و کارنامه‌ای درخشان از خود به یادگاربگذارند.

فروش امتیاز

فوتبال اردبیل درحال‌حاضر قادر نیست که از حامیان مالی قوی برخوردار گردد. شرایط اقتصادی و اجتماعی حاکم این اجازه را نمی‌دهد که فوتبال ما از باشگاه‌هایی به معنی اخص کلمه بهره ببرد. تشکیل خلق‌الساعه تیم‌ها و حضور آن‌ها در رقابت‌ها و عدم استمرار فعالیت این قبیل تیم‌ها در قالب باشگاهی تعریف‌شده، فوتبال را با چالش‌های متعدد روبه‌رو می‌کند.

تقصیر این کار متوجه یک ارگان و یک مجموعه نیست. تا زمانی‌که مسئولین استان و همه آن‌هایی که دراین‌راستا می‌توانند کمک نمایند نگاه فوتبالی نداشته باشند و ورزش و فوتبال را جزء نیازهای اولویت‌دار جوانان و جامعه به حساب نیاورند اوضاع فوتبال ما برهمین روال ادامه خواهد داشت و وقوع تغییراتی شگفت‌آور و رضایت کننده در آن امری غیرممکن و تقریباً محال خواهد بود.

دلیل این ادعا، اقدام میعاد مغان برای فروش امتیاز حضور در لیگ دسته سه از همان روز قهرمانی می‌باشد. این درد بزرگی برای فوتبال ما هست که قهرمانش به هر دلیل و علتی که بوده باشد هم‌زمان با دریافت جام قهرمانی به‌دنبال مشتری فروش امتیاز دسته سه باشد.

البته این درد فقط برای امسال نیست. در سال‌های اخیر نمایندگان استان در لیگ دسته سوم یا در مرحله اول حذف شده و یا از رقابت‌ها کنار کشیده و یا با تحمل رنج‌های زیاد، با اسکان شبانه در پارک‌ها صورت خود را سرخ نگه داشته‌اند.

اقدام به فروش سهمیه لیگ دسته سه نشان‌دهنده عدم ثبات در امر تیم‌داری و باشگاه‌داری و نبود توان کافی برای تأمین هزینه‌های مسابقات و یا نگاه تجاری محض برای حضور در رقابت‌های استانی می‌باشد.

تیمی که قهرمان شده و سهمیه دسته سه را به فروش می‌رساند اصلاً در فصل آینده حق حضور در رقابت‌های لیگ برتر استان را نخواهد داشت مگر این‌که امتیاز یک تیم دیگر را خریداری کند.

این چرخه، روشی است که در سال‌های اخیر در فوتبال ما حاکم بوده است و این‌که به‌جایی نمی‌رسیم و فوتبال ما سروسامان نمی‌گیرد دلیلش همین چرخش به‌دور خود بدون داشتن ابتکار عمل و حل ریشه‌ای مشکلات موجود است.




احیای فوتبال گل کوچک در استان، اگر اجازه بدهند

فوتبال گل کوچک با محوریت فدراسیون ورزش‌های همگانی راه‌اندازی می‌شود.

رئیس فدراسیون ورزش‌های همگانی از موافقت وزارت ورزش و جوانان برای احیای فوتبال گل کوچک تحت نظارتاین فدراسیون خبر داد.

در سال‌های نه‌چندان دور گل کوچک یکی از محبوب‌ترین و پرطرف‌دار‌ترین رشته‌های ورزشی بود که در سطح محلات و گذرگاه‌ها از رونق بیشتری برخوردار بوده‌است. در هر کوی ‌و برزن با دو دروازه و یک توپ پلاستیکی بساط گل کوچک پهن می‌شد و ساعت‌ها انجام این بازی شور و نشاط خاصی بر هر منطقه می‌بخشید.

این رشته زیبا و پر تحرک سال‌ها به دلایل مختلف فعالیتش محدود شد و گستردگی و عظمت خود را از دست داد. فدراسیون ورزش‌های همگانی با موافقت وزارت ورزش و جوانان برای احیای این رشته اقدام کرده‌است و مسلما در سطح استان‌ها و شهرستان‌ها با برنامه‌ریزی هیئت ورزش‌های همگانی، رونق بازار فوتبال گل کوچک در جذب بیشتر جوانان و بزرگسالان به ورزش و فعالیت‌های بدنی تأثیرگذار خواهد بود.

هیئت ورزش‌های همگانی استان اردبیل با توجه به عملکرد موفقی که در سال‌های اخیر داشته است مطمئناً در گسترش این رشته، برنامه‌ریزی خواهد کرد. وقتی مینی فوتبال براساس قوانین موجود تحت نظر فدراسیون همگانی فعالیت خود را آغاز کرد در همان گام اول هیئت فوتبال استان اردبیل در قبال آن موضع‌گیری نمود و مدارس فوتبال و دیگر وابستگان به هیئت را از حضور در رقابت‌های مینی فوتبال منع کرد. اقدام هیئت فوتبال در آن مقطع نمونه بارزی از رفتارهای خودمحورانه و پشت کردن به مقررات جاری در ارتباط با مینی فوتبال و همکاری هیئت‌های ورزشی برای گسترش ورزش بود.

امیدواریم این‌بار در قبال گل کوچک و واگذاری اداره امور آن به فدراسیون ورزش‌های همگانی برآشفته نشویم و اظهار نظر در مورد فوتبال، چه گل بزرگ و چه مینی و چه گل کوچک را فقط در حیطه خود تلقی ننماییم.

وزارت ورزش، مسئولیت امور مربوط به مینی فوتبال و گل کوچک را به فدراسیون و هیئت‌های ورزش همگانی سپرده است و استان ما تافته جدابافته‌ای نیست که این مصوبات را نپذیرد و در قبال عملکرد هیئت ورزش‌های همگانی سنگ‌اندازی نماید.

رقابت‌های فوتبال گل کوچک در کنار فعالیت گسترده مینی فوتبال می‌تواند برای رونق بخشیدن به فضاهای ورزشی و جذب علاقه‌مندان بیشتر میادین موفق عمل نماید. ان‌شاءالله.




فضای مجازی ناامن

فضای مجازی این روزها ناامن شده‌است. ناامن به این مفهوم نیست که در آن ششلول بندها با انواع اسلحه در انتظار چکاندن ماشه هستند. ناامن آن نیست که ممکن است به‌طور فیزیکی مورد حمله قرار بگیری و تاوان حرکت‌های اصولی و منطقی‌ات را بدهی. ناامن به این مفهوم نیست که توان حضور در این فضا را نداشته باشی چرا که با ورودت دهانت را ببندند و تا می‌توانند با ضربه‌های کمربند چرمی نوازشت بدهند.

ناامن یعنی فروریختن دیوار حرمت‌ها و رواج تهمت‌ها و پایمال کردن واقعیت‌ها و برچیدن بساط اعتماد و گستردن سفره دروغ و جانبداری‌های معنی‌دار.

ناامن یعنی دنیای سیاست را آلوده کردن و بر حقایق موجود در جامعه پشت پا زدن و به هر وسیله‌ای منافع خود و دوستان را تأمین نمودن و در این راه دیگران را قربانی کردن و بی‌آبرو نمودن.

ناامن یعنی در آستانه انتخابات صفر را صد و صد را صفر جلوه دادن. ناامن یعنی آمارهای ساختگی ارائه کردن و افکار عمومی را با یک مشت اطلاعات غلط بمباران نمودن. ناامن یعنی رواج بی‌اخلاقی و قربانی کردن منافع جامعه در پای منافع شخصی و باندی. ناامن یعنی نسبت‌های ناروا دادن و مردی و مردانگی را در پای چندرغازی تهوع‌آور قربانی کردن.

هر کسی که در ناامن کردن فضای مجازی کوچک‌ترین نقشی داشته باشد باید از خدا بترسد. قرار گرفتن در پشت اسامی جعلی و عقده خالی کردن در قالب ناشناس‌ها کجایش می‌تواند در زمره کارها و اقدامات قابل‌قبول قرار گیرد.

وقتی کارها برای خدا و نوشتن‌ها و ادعاها و میدان‌داری‌ها در راستای جلب رضایت خلق خدا نباشد اوضاع رفته‌رفته خطرناک می‌شود. گاهی وقت‌ها یک مطلب، یک جمله و یک اقدام می‌تواند مشت خیلی‌ها را باز بکند و نقاب از چهره خناسان کنار بزند. دراین‌حال کسانی که با نقابی بر چهره، عاملی برای بازی با حیثیت و آبروی دیگران بودند با دست خود آبرویشان را می‌برند تا دگربار نتوانند با رفتارهای دوگانه ادای مصلحان، مبارزه کنندگان با فساد و بی‌عدالتی را درآورند و سنگ مردم‌داری،حق‌جویی، جوانمردی، انسانیت، بزرگ‌مردی و پایبندی به اصول را به سینه بزنند.

ترس از این است که هر چه به اسفندماه نزدیک بشویم بر دامنه دروغ، ریا و تزویر و حمله به حق و حقیقت افزایش پیدا بکند و نامردی و چشم بر حقایق بستن به عادی‌ترین اعمال تبدیل گردد.

ولی درهرحال باید توجه داشت که:

و مکروا و و مکر‌الله والله خیر‌الماکرین




خاطرات محرم، پیرعبدالملک محله عشق و وفا

فرارسیدن ایام عزاداری سالار و سرور شهیدان، بهترین فرصت برای بیان خاطراتی از دوران نوجوانی و جوانی در ماه محرم است. دوران نوجوانی و جوانی ما  در ماه‌های محرم، سرشار از خاطرات خوب است، خاطراتی که   این روزها رو به رو شدن با موارد مشابه  آن‌ها شاید امکان‌پذیر نباشد. رفتارها و عملکردهایی که این روزها نمی‌توان ردپایی از آن‌ها پیدا کرد.

همه‌ساله با فرارسیدن ماه محرم در برخورد با مواردی از قبیل حضور مردم در دسته‌جات عزاداری و عشق و علاقه آن‌ها برای اقامه عزای سید شهیدان همیشه این فکر در ذهنم می‌چرخد که عجب دنیایی است دنیای عاشقان صادق و راستین حسین (ع).

از اولین روزهایی که توان حضور در محافل و مجالس را داشته‌ام مسجد و دسته عزاداری، نخستین مقصدم بوده است. محافل حسینی در تربیت و پایه‌ریزی شخصیت اجتماعی من و هم‌سن و سال‌هایم نقشی مهم و تأثیرگذار داشته است.

خاطراتی که از ماه محرم در ذهنم نقش بسته است نمادهایی هستند که نسل‌ها در بین مردم منطقه و به‌خصوص در محله پیر‌عبدالملک اردبیل رواج داشته است. خاطرات ماه محرم و حضور در عزاداری‌ها برای اکثریت مردم حسینی اردبیل خاطره‌انگیز است و به جرئت می‌توان گفت که باورها و اعتقادات اردبیلی‌ها بخشی از زندگی‌ آن‌ها را تشکیل می‌دهند.

بدون شک محرم و حال‌وهوای آن برای اردبیلی‌ها معنی و مفهوم خاصی دارد. در ده روز اول ماه محرم همه تبدیل به یک خانواده می‌شوند چرا که جمع شدن در زیر پرچم حسین(ع) جمع اردبیلی‌های پرشور را به یک خانواده بزرگ تبدیل می‌کند.

از عشق مردم اردبیل به حسین(ع) و علی اولاد حسین(ع) همین بس که در طول سال با برپایی هفته‌خوانی‌ها، هیئت‌ها و مجالس روضه، عاشورا‌‌ها را به‌هم پیوند می‌زنند و در هوای محرم و عاشورا روزگار می‌گذرانند.

برگزاری روضه ماهانه در منازل، سنت بسیار حسنه و با خروجی مناسب بود که متأسفانه این روزها بر پایی آن کم‌رنگ شده‌است. در شب اول هر ماه در اکثریت منازل در اردبیل با حضور یک روحانی، مجلس عزای حسین(ع) برای اهل خانه برپا می‌شد. در سال‌های اخیر برخی از جوانان پاک و بی‌ریا تلاش می‌کنند که این سنت حسنه را احیا نمایند.کاری که می‌تواند در ساختن آینده‌ای سرشار از پاکی، یک‌رنگی، امانتداری، صداقت و دوری از هرگونه کارهای زشت و ناپسند برای آینده‌سازان ایران اسلامی تأثیرگذار باشد.

خاطرات ماه محرم بیشتر به‌صورت شفاهی مطرح می شود. هر کس که خاطراتی از گذشته این ماه از پدران و پدر بزرگ‌ها شنیده و در ذهن‌ها ثبت نموده‌اند در محافل خصوصی  ودور همی ها طرح می کنند. در منطقه ما نیز بیشتر این خاطرات به روایت‌های شفاهی ختم می‌شود و امیدواریم که اهالی فن و محققین در جمع‌آوری این خاطرات و به یادگار گذاشتن آن‌ها برای نسل آینده اقدام نمایند. مطمئناً دراین‌راستا حمایت‌های لازم از سوی مسئولین فرهنگی می‌تواند به‌عنوان عامل محرکی در عملی شدن آن نقش آفرینی نماید.

در آستانه ماه محرم، تغییر چهره شهر و سیاه‌پوش شدن معابر و گذرگاه‌ها، من را به دورانی راهنمایی کرد که یادآوری آن‌ها برای پا به‌ سن‌گذاشته‎‌ای چون من موجی از غرور و افتخار در ثابت قدم بودن مردم در زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره امامی بزرگوار و حماسه‌آفرینی چون او را موجب می‌شود. سیاه کردن کاغذ برای بیان برخی از خاطرات محرم در محله پیرعبدالملک و در فاصله دهه 50 تا دهه60، ممکن است عاملی برای زنده شدن گذشته‌های عزاداری برخی از عزیزان باشد.

مشق زنجیرزنی

به‌طور معمول هفته خوانی زنجیر‌زنان محله پیر‌عبدالملک بعد از عید قربان آغاز می‌شد. پنج‌شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل یکی از اهالی محل مجلس عزا برپا می‌شد. در سه یا چهار روز مانده به آغاز مراسم سنتی تشت‌گذاری هفته‌خوانی‌ به مسجد منتقل می‌گردید. مهم‌ترین بحث در هفته‌خوانی مسجد، مشق زنجیرزنی بود.

در این شب‌ها تمرین چگونگی ورود به مسجد در حال زنجیرزنی، نحوه ایستادن و هماهنگی با سردسته و مداح برگزار می‌شد. این کار با سخت‌گیری تمام انجام می‌گردید و بزرگانی چون مرحوم حاج جبار غفاری بر حسن تمرین نظارت می‌کردند. اتفاق می‌افتاد که در یک شب چگونگی ورود به مسجد چندین‌بارتکرار می‌شد و تا زمانی‌که زنجیرزنان نمی‌توانستند رضایت مرحوم غفاری را تأمین بکنند تمرین یا مشق زنجیر زنی ادامه پیدا می‌کرد.

حرمت‌ها و جایگاه‌ها

جوان‌ها جرئت اظهارنظر و سرپیچی از دستوربزرگان و ریش‌سفیدان را نداشتند. پرهیز از هرگونه حرکت اضافی، احترام به بزرگ‌ترها و حفظ حرمت رؤسای محله از خصوصیاتی بود که سال‌ها بر فضای مدیریتی مسجد پیر عبدالملک و دسته زنجیرزنی سایه انداخته بود.

خدایش بیامرزد، مرحوم حاج محمد برنجی یکی از افتخارات بزرگ محله بود. او وقتی به مسجد وارد می‌شد همه در حال خبردار قیام می‌کردند و روی حرفش حرفی نمی‌زدند.

چایخانه مسجد، قانون مخصوص به خود داشت. هر کسی که از راه می‌رسید امکان ورود به آن مکان را نداشت. گاهی اتفاق می‌افتاد که بیش‌از ظرفیتش نیروی جوان برای خدمت را پذیرا می‌شد و در مواقعی صحبت‌های بلندتر به داخل مسجد نفوذ می‌کرد. حضور حاج محمد برنجی در مقابل چایخانه و نگاه معنی دارش، سکوت مطلق را بر چایخانه حاکم می‌کرد.  من در دورانی که در دبیرستان تحصیل می‌کردم یکی از خدمتگزاران چایخانه و مأمور توزیع چای در بین عزاداران بودم.

رفتار و برخورد بزرگان و زحمتکشان مسجد در دهه‌های ۴۰ ،۵۰ و ۶۰ برای نوجوانان و جوانان آن ایام الگوی تمام‌عیار بود. سلامت نفس، مدیریت اصولی، برخورد عادلانه و تعصب به محله از ویژگی‌هایی بودند که تنفس در فضای محله و مسجد را زیباتر و دلچسب‌تر می‌نمود.

روحشان شاد و یادشان گرامی باشد عزیزانی چون مرحوم امیر عمی و مرحوم زینی کسلائی در کفشداری و چا‌یخانه مسجد که نمونه بارزی از انسان‌های صادق و بامعرفت بودند.  منِ نگارنده‌ی این سطور از آن دو عزیز بسیار آموخته بودم. از آثار تربیتی نقش بسته در نهاد ماست که الآن هم جرئت حضور در چایخانه بدون برنامه و صرفاً تماشا را ندارم. اگر چنین امری اتفاق بیفتد هر لحظه احساس می‌کنم که امیر عمی و  آقا زینی با رفتار اصولی‌شان می‌فهمانند که باید فضا را برای کسانی که به حکم وظیفه کار دارند خالی نمایم.

به‌هرحال نوجوانان و جوانان آن سال‌ها هیچ رفتار و اقدامی خارج از چهارچوب حرمت و احترام به بزرگان انجام نمی‌دادند. آن‌ها طوری تربیت یافته‌اند الان که خودشان در عرصه پیری وارد شده‌اند در قبال نام و ذکر  آن‌ها پا می‌چسباند و با تمام وجود به روح بلند‌شان درود و سلام می‌فرستند.

بعد از فوت حاج‌محمد برنجی مرحوم حاج کریم صالحی یکی از نیکان روزگار و از بزرگان منطقه، مسئولیت محل را برعهده گرفت. این دو بزرگوار را نمی‌توان فراموش کرد. همه رفتارها و برخوردهای آن‌ها برای جوانان آموزنده و الگو بودند.

حاج‌محمد برنجی‌ها و حاج کریم صالحی‌ها برای محله پیر عبدالملک چهره‌های تکرار نشدنی هستند. در ایام محرم و در تجمع‌های جوانان باید چهره‌هایی چون مرحوم برنجی و صالحی توسط بزرگان محله معرفی شوند تا آن‌ها با افتخارات منطقه و کسانی که در ایام یاد شده در اداره امور شهر تأثیرگذار و وجودشان تکیه‌گاهی برای ساکنین محله بود بیشتر آشنا شوند.

عبا پوشان

برای اقامه عزای حسین(ع) در اردبیل فصول سرد و گرم و وضعیت آب‌وهوایی تأثیر چندانی ندارد. در سردترین ایام سال و در یخبندان کوچه‌ها و گذرگاه‌ها و یا در روزهای گرم و طاقت‌فرسا همه می‌آیند و با پیراهن مشکی دست رد بر سینه سرما و گرما می‌زنند. در یک کلام برای اردبیلی‌ها برپایی عزای حسینی و حضور گسترده در آن اهمیت دارد و برودت هوا در قبال آتش عشق حسین(ع) و یارانش برای ممانعت از حضور در عزاداری‌ها کارساز نمی باشد.

در یکی از سال‌هایی که ماه محرم با فصل زمستان هم‌زمان بود بارش شدید برف و سرما و بوران و طوفان حرکت دسته‌جات عزاداری را درشب‌ها با کندی روبرو کرده بود به‌طور خودجوش استفاده از عبا در بین زنجیر‌زنان محله پیر‌عبدالملک رایج شد. در شب‌های ماه محرم و به‌هنگام حضور در مساجد و محلات، اکثریت زنجیرزنان عبا بر تن می‌کردند. این اقدام برای ممانعت از  سرماخوردگی و به‌خصوص در لحظاتی که با بدنی عرق کرده فاصله‌ی دو مسجد طی می‌شد بسیار کارساز بود.

مرحوم پدرم عبای مشکی ضخیمی داشت که می‌گفت در یکی از سفرهایش به کربلا تهیه کرده بود. عبا را به من داد تا من جوان نیز از قافله عبا‌پوشان محله عقب نمانم. این عبا را هنوز هم دارم و برای روسیاهی چون من بسیار ارزشمند است. این رسم در یکی دو سالی که زمستان و ماه محرم همراه بودند در دسته زنجیرزنی محله اجرا می‌شد و متأسفانه با گذشت زمان این هم دچار فراموشی گردید.

چراغ زنبوری

روابط بین دو محله دروازه و پیر‌عبدالملک بی‌نظیر است. احترام متقابل و صمیمیت بین اهالی این دو محله در دسته‌جات عزاداری ده روز اول ماه محرم زبانزد خاص‌وعام می‌باشد.

در چهارمین روز از ماه محرم که نوبت عزاداری محله عالی قاپو و شعبات تابعه در بازار و مسیرهای تعیین‌شده است در محله پیر‌عبدالملک از اوایل صبح جنب‌وجوش خاصی دیده می‌شود. محوطه مسجد و مسیر حرکت اولین دسته محله عالی‌قاپو آب‌پاشی می‌شود. اهالی محل از پیر و جوان تا ساعت ۱۰ خود را به محوطه مقابل مسجد می‌رسانند تا با حمل پرچم و طوق محله استقبال باشکوهی از عزاداران عالی‌قاپو داشته باشند.

در تقسیم‌بندی‌های انجام‌یافته، این دو محله نعمتی و حیدری برادرند و بین آن‌ها از سال‌های دور پیوند ناگسستنی حاکم بوده‌است. در مراسم استقبال حسینیان پیر‌عبدالملک از اولین دسته عزاداری محله عالی‌قاپو، مراسم به‌هم رسیدن طوق‌های دو محله اوج استقبال می‌باشد، استقبالی که با شور حسینی همراه بوده و صحنه‌های بسیار جالب و ماندنی از علاقه‌مندی مردم منطقه به حسین(ع) و اولاد حسین(ع) دارد.

تا آن‌جایی‌که به یاد دارم تا اواخر دهه‌ی ۵۰ یکی از برنامه‌های بسیار مطلوبی که توسط حسینیان دو محله اجرا می‌شد حمل چراغ زنبوری در استقبال از یکدیگر در شب‌های ماه محرم بود.

براساس یک رسم قدیمی، زنجیر زنان محله پیر عبدالملک در شب هشتم ماه محرم برای عزاداری به محله عالی قاپو می‌روند و حسینیان عالی‌قاپو نیز در شب نهم در محله پیر‌‌عبدالملک حضور پیدا می‌کنند.

در شبی که باید دسته عزاداری عالی‌قاپو به پیرعبدالملک بیاید نیم‌ساعت قبل‌از موعد مقرر حرکت آن دسته، جوانان محله پیر‌عبدالملک تعدادی چراغ زنبوری روشن را تا مسجد عالی‌قاپو حمل می کردند  و منتظر حرکت دسته‌ی این محله می‌شدند تا آن‌ها را تا محله پیر‌عبدالملک همراهی کنند و به‌این‌ترتیب مسیرشان را روشن نمایند. البته عین این حرکت توسط اهالی دروازه در شب هشتم برای زنجیرزنان پیر‌عبدالملک انجام می‌شد.

در نهمین روز از ماه محرم وقتی زنجیرزنان نواب صفوی به‌عنوان آخرین دسته محله طوی، مسجد پیر‌عبدالملک را ترک می‌کردند جوانان بلافاصله چراغ‌های زنبوری را با بررسی نفت و توری روشن می‌کردند و منظره‌ی خاصی به ورودی مسجد می‌دادند تا زمانی‌که دستور حرکت به سمت محله عالی قاپو توسط ریش‌سفیدان صادر می‌شد.

لذت و شیرینی لحظاتی که برای اولین‌بار اجازه حمل چراغ زنبوری تا محله عالی‌قاپو را پیدا کردم قابل فراموشی نیست. آرزویم بود که به موقعیتی برسم تا من نیز در زمره حمل‌کنندگان چراغ در استقبال از عزاداران دروازه قرار بگیرم. آن لحظات در ذهن من نقش بسته و هنوز هم با گذشت ۵۰ سال از آن ‌اتفاق، همه لحظات حرکت از پیر‌عبدالملک تا دروازه و بازگشت در مسیر را می‌توان مرور کرد و با آن روزهای سرشار از محبت، احترام، صمیمیت و عشق به حسین زندگی کرد و نفس کشید.

دهه پنجاه به نیمه نرسیده بود که این سنت حسنه به فراموشی سپرده شد. وقتی روشنائی مسیرها و کوچه‌ها تأمین ‌شد و زمانی‌که با خیابان‌کشی‌ها، مسیرهای رفت‌وآمد آسان‌تر شد برای حمل چراغ‌های زنبوری در استقبال از عزاداران نیازی احساس نگردید و کم‌کم از برنامه‌های قابل‌اجرا در عزاداری‌های ده روز اول ماه محرم حذف و به فراموشی سپرده شد.

اسطوره مداحی محل

از دوره نوجوانی برای ما چنین تفهیم شده بود که محلات شش‌گانه به دلیل موقعیت خاص باید از مداحان نامی و آشنا به رموز مداحی استفاده نمایند. برای ما مداحی که بتواند صادقانه در خدمت حسینیان باشد و از طرف دیگر حضورش در کنار عزاداران محله سال‌ها استمرار داشته باشد آرزویی بزرگ محسوب می‌شد.

با احترام به همه عزیزانی که در طی سال‌های مختلف با دسته زنجیرزنی محله همکاری کرده‌اند باید اعتراف بکنم که برای من نزدیک به ۳۰ سال مداحی حاج عبدالحسین نجار باشی لحظه لحظه‌اش خاطره بوده‌است. این‌که مداح نامداری بتواند به مدت ۳۰ سال همراه و هم‌قدم زنجیر‌زنان محله باشد پیام‌های مختلفی می‌تواند در دل خود داشته باشد. اهمیت دادن به عزاداری و دوری از حاشیه‌ها و پشت کردن به ریا و خودنمایی‌ها و توجه به ادب و متانت مجالس و بالاتر از همه در نظر گرفتن فلسفه عزاداری و معامله نکردن بودن‌ها و مداحی‌ها با مادیات و در رأس قرار گرفتن معنویت و عظمت عزاداری و حفظ آبرو و شأن مداح و زنجیرزنان از جمله این پیام‌ها هستند.

حاج عبدالحسین نجار باشی در سی سال حضور در محله پیر‌عبدالملک به بخشی از تاریخ این محله تبدیل شده‌است. امضای قرارداد مداحی بین محل و مداح در ادبیات رایج منطقه به سرخط معروف است. معمولاً زمانی‌که نوحه خوان معروف برای محله‌ای سرخط می دهد مبلغ قرارداد و مبلغی که به‌عنوان تبرک باید پرداخت شود گاهی وقت‌ها به سوژه روز تبدیل می‌گردد ولی به جرئت می‌توان گفت که در طول سی سال مبلغی را که باید به وی پرداخت می‌شد حتی همه اهالی محله مطلع نمی‌شدند. مفهوم این ادعا جز اهمیت ندادن به مادیات در اقامه‌ی عزا چیز دیگری نمی‌تواند باشد. اتفاقی که از نوحه‌خوانان پاک و صادق و عاشقی همچون نجار‌باشی انتظار می‌رود.

برای من که سی سال به‌عنوان عضو کوچکی از زنجیر‌زنان محله در خدمتش بودم همه دو بیت‌ها، نوحه‌ها و جوشی‌‌هایش خاطره‌انگیز و یادآور بهترین ایام و ساعات عزاداری بوده‌است. حاج عبدالحسین نجار باشی برای من که در سال‌های آخر عمرم می‌باشم همچنان نوکری با وقار، مداحی سالم و عاشقی بی ریا است. او هنوز هم با صدای گرمش به زیبایی مصائب حسین(ع) و خاندانش را به تصویر می‌کشد و در اقامه عزای ارباب در منطقه نقش آفرینی می‌کند.

برای این مداح عاشق و دل‌سوخته از خداوند بزرگ سلامتی تن، تأثیر نفس بیشتر و طول عمر آرزو می‌نمایم.

دعای مخصوص تشت‌گذاری

تشت‌گذاری محله پیر‌عبدالملک در کنار تشت‌گذاری مسجد جامع در طی سال‌ها از شکوه بیشتری برخوردار بوده‌است. ازآن‌جایی‌که آخرین مراسم تشت‌گذاری محلات شش‌گانه در محله پیر‌عبدالملک است استقبال خوبی از آن به عمل می‌آید به‌طوری‌که مراسم و حضور دسته‌جات شعبات بعداز نماز ظهر و عصر آغاز و حداقل تا ساعت ۲۲ ادامه پیدا می‌کند.

ورود تشت‌ها به مسجد بردوش بزرگان و صاحب‌نامانی چون مرحوم حاج محمد برنجی، مرحوم حاج اژدر مولا زاده، مرحوم حاج جبار غفاری و …. نشان از عظمت و بزرگی مراسم بود. وقتی در میان گریه و زاری و شیون حاضرین تشت‌ها در محل مخصوص خود قرار می‌گرفتند و سینه‌زنی حاضرین با ندای “الدخیل یا اباالفضل” به پایان می‌رسید قرائت دعای پایان مراسم حال‌وهوای دیگری داشت. سال‌ها این وظیفه بر عهده مرحوم حاج یحیی حمیدی بود. او با چشمانی اشک‌بار و دستانی بلند شده به سوی آسمان و با سرازیر شدن قطرات اشک با حزن و اندوهی فراوان دعای مراسم را قرائت می‌کرد. آن مرحوم در دهه‌ی ۵۰ ساکن تهران بود ولی در روز تشت‌گذاری خود را به اردبیل می‌رساند و در کنار عزاداران قرار می‌گرفت.

من عاشق دعاهای مرحوم حاج یحیی حمیدی بودم. در مقابل تشت‌ها  در کنار وی می‌ایستادم و تا پایان دعا در قرائت با وی همراهی می‌کردم. برای حضور در تشت‌گذاری و قرائت دعای مخصوص همراه با مرحوم حمیدی یک سال انتظار می کشیدم، چه روزهایی بود و چه عشق و علاقه‌ای مثال‌زدنی و افتخارآمیز.

شیرکاکائو

توزیع شیرکاکائو در دسته عزاداری محلات ششگانه از رسم‌های فراموش‌شده می‌باشد. هر وقت دسته عزاداری محلات گازران، طوی، سرچشمه، دروازه و اوچدکان در مسجد پیر‌عبدالملک عزاداری می‌کردند به پاس حرمت محلات در بین آن‌ها شیرکاکائو پخش می‌شد.

شیرکاکائو در قوری‌های چینی توسط خدمت‌گزاران و در فنجان‌های کوچک و بسیار شیک به عزاداران ارائه می‌شد.

اصولاً برای نوجوانان خوردن شیرکاکائو در دسته عزاداری یک رؤیا بود و من که همیشه از عوامل چایخانه بودم درصورتی‌که بعد از بدرقه‌ی میهمانان، چیزی از شیرکاکائو باقی می‌ماند بی‌نصیب نمی‌ماندم.

البته در آن مقطع برخی‌ها مخالف توزیع شیرکاکائو برای یک دسته خاص بودند و آن را نوعی تبعیض تلقی کرده و دور از شأن مجلس عزای ارباب می‌دانستند. البته این رسم خیلی جلوتر از دیگر رسوم فراموش شد.

بحث تبعیض و عدم رعایت بهداشت در استفاده‌ی مکرر از فنجان از مهم‌ترین دلایل برچیده شدن بساط توزیع شیر کاکائو می‌تواند به حساب آید. با همه این تفاسیر آماده کردن و توزیع شیرکاکائو خود عالم دیگری داشت، دنیایی که همچنان در دفتر خاطرات ایام محرم افرادی چون من به یادگار باقی‌مانده است.

مطالبی که نوشته شد بخشی از خاطرات ماه‌های محرم در سال‌های نه‌چندان دور بود. خاطراتی که در محله پیر‌عبدالملک، محله صمیمیت‌ها، محبت‌ها، عشق، وفا، دوستی‌ها و یک‌رنگی‌ها اتفاق افتاده است. مسلماً اگر باز فرصتی پیش آید می‌توان این خاطره‌نویسی را ادامه داد.




شاهینی های بامعرفت در جشن پنجاهمین سال فعالیت

زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره روزهای خوب فوتبال اردبیل و معرفی چهره‌های تأثیرگذار آن روزها به نسل امروز و تقدیر از کسانی که عمری در کمال صداقت و راستی در خدمت فوتبال منطقه بوده‌اند کاری است ستودنی و به‌یادماندنی.

جمع شدن عده‌ای عاشق و تلاش‌گر بی‌منت و خدمت‌گزاران واقعی فوتبال اردبیل در زیر یک سقف و گرامی داشتن آغاز پنجاهمین سال فعالیت تیم فوتبال شاهین پیر‌مادر یعنی مرور خاطراتی پرافتخار و ورق زدن تاریخ غرورآفرین فوتبال اردبیل در سال‌های اوج اقتدار.

برپایی مراسمی به مناسبت نیم قرن حضور در صحنه ورزش و فوتبال در دل خودش پیام‌های زیادی می‌تواند داشته باشد. شاهین مدت‌هاست که فعالیت فوتبالی در سطح گسترده ندارد اما فعالیت‌اش نیز متوقف نشده است. تمرینات مستمر وابستگان به این مجموعه به‌طور هفتگی پیگیری می‌شود ولی مهم‌تر از همه‌چیز، زنده ماندن نام و یادش و حکومت آن بر قلب‌هاست.

این‌که محبت شاهین پیر‌مادر در دل همه دوستداران فوتبال منطقه برای خود جای خاصی اختصاص داده و گذشت زمان و متوقف شدن فعالیت عمومی‌اش نمی‌تواند کوچک‌ترین تأثیر منفی در عشق و علاقه و محبت به آن مجموعه داشته باشد نشان بارزی از اهمیت کاری است که آن‌ها انجام داده‌اند.

این محبت، این جایگاه، این عشق و علاقه، این دل‌دادگی و این دوستی دلیلی بر رفتار درست، اخلاق مداری، جوانمردی، مردانگی و انسانیت مجموعه‌ای است که همچنان بر دل‌ها حکومت می‌کند و در هر زمان و مکانی نام و یادش احترام‌برانگیز می‌شود.

این بهترین حاصل برای سال‌ها تلاش در عرصه فوتبال و خدمت بی‌منت به جوانان است. این نشان از عمق ارادت مردم به دست‌اندرکاران مجموعه‌ای بنام شاهین پیر‌مادر و کارنامه فعالیتی موفق و ثمربخش آن‌ها می‌باشد.

شاهین عشق اهالی نجیب و حسینی پیر‌مادر بوده و هست. پیر‌مادر یکی از محلاتی است که در دهه ۶۰ با دسته عزاداری باشکوهش با حضور شاعر بلند آوازه و افتخار حسینیان منطقه مرحوم رحیم منزوی و با رهبریت ریش‌سفید پرآوازه محل مرحوم حاج اسماعیل آران اردبیلی و در عرصه ورزش با تیم فوتبال شاهین به مدیریت سید بزرگوار فوتبال اردبیل، سیدعلی سید سیاهی می‌درخشید و بر اتحاد هرچه بیشتر جوانان و یکدلی و یک‌رنگی آن‌ها مهر تأیید می‌زد.

تیم فوتبال شاهین پیر‌مادر فصلی از تاریخ فوتبال اردبیل و محله پیر‌مادر را به خود اختصاص داده است. در روزهایی که شاهین در چارچوب رقابت‌های باشگاهی به میدان می‌رفت محله پیر‌مادر خلوت‌ترین روزهای خود را سپری می‌کرد، مغازه‌ها تعطیل می‌شد و جوانان و دوستداران فوتبال رو به ورزشگاه تختی می‌نهادند و نتایج و چگونگی عملکردش روزها نقل محافل منطقه و رایج‌ترین بحث در خانواده‌ها می‌شد.

وقتی از بزرگی و تأثیرگذاری فوتبال دهه ۶۰ اردبیل سخن گفته می‌شود نباید عده‌ای دلگیر و غمگین شوند و به‌نحوی برای انکار آن ایام اقدام کنند. حضور صمیمانه مردم در یک مراسم و تجلیل از زحمتکشان آن سال‌ها جواب قاطع و محکم به کسانی است که در سال‌های اخیر از هر وسیله و تریبونی برای زیر سوال بردن فضای بزرگ و بی‌مثال فوتبال آن سال‌ها اقدام نموده‌اند.

جام شاهین در کنار جام عقاب برای فوتبال دهه ۶۰ اردبیل نقطه‌ی عطفی بود که علی‌رغم گذشت سال‌ها از تاریخ بر پایی آن‌ها، همچنان بر بزرگی، عظمت و مدیریت آن‌ها تأکید می‌شود.

زحمات مرد بزرگ و فراموش‌نشدنی فوتبال اردبیل سیدعلی سید سیاهی در تشکیل، ادامه حیات و نقش‌آفرینی تیم فوتبال شاهین در نوع خود بی‌نظیر و غیر قابل تکرار می‌باشد.

در آن روزگاران، شاهین صرفاً محلی برای فوتبال بازی کردن نبود. این مجموعه در کنار فوتبال، مسئله تربیت جوانان منطقه را مورد توجه قرار می‌داد و سید سیاهی به‌عنوان برادری بزرگ و دلسوز در پرورش و تربیت و تحصیل آن‌ها کمر همت می‌بست و در سالم‌سازی فضا و ایجاد بستری مناسب برای آینده روشن جوانان محله تلاش می‌نمود.

وابستگان به خانواده بزرگ شاهین پیر‌مادر برای شرکت در جشن پنجاهمین سال تولد مجموعه، از نقاط مختلف کشور خود را به اردبیل رساندند. شاهینی‌های اردبیل با هر پست و مقام و منصب و شغلی در سالن پارک بانوان گرد آمدند و با مرور خاطرات گذشته همچون بازیکنانی پرصلابت و عاشق در برابر عظمت مجموعه و مدیریت سیدعلی سید سیاهی سر تعظیم فرود آوردند.

نگارنده این سطور از یک ماه قبل در جریان برگزاری مراسم بود و مشتاق برای حضور و زیارت اعضای خانواده بزرگ شاهین پیر‌مادر ولی متأسفانه عمل جراحی چشم این توفیق را از وی سلب کرد.

امید می‌رود نسل جوان محله پیر‌مادر اردبیل در برافراشته نگه‌داشتن پرچم تیم شاهین برنامه‌ریزی نمایند و برای گسترده کردن فعالیت آن یار و مددکار بزرگان این مجموعه باشند. ان‌شاءالله.